65
درآمدی بر مسأله انحرافات اجتماعی در «نهج البلاغه»

نکتهٔ عمده و قابل توجّه، وجود دارد که ارائه‌دهندگان هر تبیینی، اذعان دارند که صرفاً به تحلیل بخشی از کجروی‌ها پرداخته‌اند. به بیان دیگر، نظریهٔ آنان از پوشش دادن به انواع جرایم و انحرافاتی که در جامعه وجود دارند، ناتوان است.

تبیین‌های گزینشی

در مقابل تبیین‌های زیستی، روانی و جامعه‌شناختی که رفتار فرد در آنها، بر اساس عوامل و شرایط جسمی، روانی و محیطی تبیین می‌شود، تبیین‌های گزینشی، بر انتخاب و گزینش خود فرد تأکید دارند و قائل اند که «افراد، بزهکار می‌شوند؛ چون چنین انتخاب کرده‌‌اند»؛ انتخابی که امکان آن برای همهٔ افراد، به طور برابر وجود دارد. از این رو، در این گونه تبیین‌ها، ماهیت کجروی بر نوعی تصمیم‌گیریِ عقلانی مبتنی بر منفعت‌طلبی و فایده‌گرایی متّکی است که فرد پس از ارزیابی پیامدهای مثبت و منفی، رفتار کجروانه را انتخاب می‌کند. باید توجّه داشت که صرفاً بر اساس این گونه تحلیل است که می‌توان فرد را مسئول دانست و او را نیز در قبال رفتارهایش مورد بازخواست قرار داد. بنابر همین رویکرد است که انسان را می‌توان موجودی متفکّر و مختار تلقی کرد که در دوراهیِ رفتار مجرمانه و غیرمجرمانه، به میل و ارادهٔ خود، یکی از آنها را انتخاب می‌کند.

خلاصه این که فرد منحرف، در این تبیین‌ها پس از ملاحظهٔ عوامل شخصی همانند نیاز به پول، انتقام، هیجان و... و نیز عوامل موقعیتی همانند در دسترس بودن آن چیزی که مورد نظر است و یا امکان فرار از دست پلیس و... و همچنین، سنجیدن خطراتی مانند دستگیری و میزان مجازات آن و... تصمیم می‌گیرد که آن عمل را مرتکب شود یا از ارتکاب آن سرباز زند. بنا بر این در رویکرد گزینشی، رفتار فرد، متأثّر از عوامل اجتماعی و محیطی و تحلیل شخصیِ فرد کجرو است. نمونهٔ این گونه تبیین را می‌توان در تحقیق


درآمدی بر مسأله انحرافات اجتماعی در «نهج البلاغه»
64

که ارزش‌ها و منافع متفاوت و مغایری با یکدیگر دارند و همواره در ستیز با هم اند. از این رو، در بارهٔ‌ ارزش‌ها و قواعد رفتار، هیچ وقت توافق کاملی در جامعه، وجود ندارد. نکتهٔ قابل توجّه این است که در عمل، گروه‌های صاحب قدرت، ارزش‌های خود را بر جامعه به پشتوانهٔ قدرت و امکانات خویش، مسلّط می‌سازند. در این وضعیت، وقتی افرادِ گروه‌های ضعیف‌تر، بر اساس هنجارها و ارزش‌های خود عمل می‌کنند، عمل آنان به عنوان انحراف از هنجارهای گروه حاکم قلمداد می‌شود.۱

تبیین‌های جامعه‌شناختی‌ای که در دسته‌بندی‌های سه‌گانهٔ یاد شده، مورد اشاره قرار گرفتند، و برای هر دسته نیز یک نظریه ذکر گردید، به عنوان نمونه‌هایی از نظریه‌های ارائه شده با رویکرد جامعه‌شناختی بودند.

در اینجا نکتهٔ قابل توجّه این است که تمامیِ تبیین‌های مورد اشاره از ابتدا تاکنون را باید از این جنبه مورد توجّه قرار دهیم که در همهٔ آنها، فرد، به عنوان موجودی است که در کنش و واکنش‌های اجتماعی خود یا تحت تأثیر عوامل جسمی است، یا متأثّر از وضعیت روحی و روانی خویش، و یا گرفتار در چنبرهٔ عوامل و شرایط محیطی و اجتماعی. به بیان دیگر، انسان در این تبیین‌ها، به گونه‌ای تصویر می‌شود که فاقد انتخاب و اراده و قدرت گزینش است. تا بدین جا مقصود ما از بیان نظریه‌ها التفات دادن به همین نکته بوده است. گو این که هر یک از تبیین‌های جامعه‌شناختی نیز دارای موارد نقد بوده که از بیان تک‌تک آنان خودداری گردید، و به همین مقدار بسنده می‌شود که این تبیین‌ها دارای موارد نقض، عدم جامعیت و عدم امکان تعمیم‌ اند، و نمونهٔ آماری آن، نمایندگی تام برای همهٔ جوامع را ندارد.

همچنین لازم است تأکید شود که در تمامی تبیین‌های ارائه شده، این

1.. درآمدی بر جامعه، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۳. نیز، ر. ک: جامعهٔ امروز، ص ۲۱۶.

  • نام منبع :
    درآمدی بر مسأله انحرافات اجتماعی در «نهج البلاغه»
    سایر پدیدآورندگان :
    حفیظ الله فولادی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5251
صفحه از 128
پرینت  ارسال به