انحرافی به حساب خواهند آمد.۱
دستهٔ دیگر از نظریههای ارائه شده، در زمرهٔ تبیینهای خرده فرهنگی قرار میگیرند. در این تبیینها تأکید بر این است که جامعه، دارای ارزشها و قواعدی است که اکثریت افراد را در تابعیت خود دارد و کجروی، پیامد وجود گروههایی است که دارای ارزشهای متفاوت و معارض با ارزشهای اکثریت جامعه هستند و تحقّق کجروی از طریق معاشرت با این گروهها و همنوایی با آنان است.
نظریهٔ انتقال فرهنگی ادوین ساترلند در این زمینه، مثال مناسبی است. بر طبق نظریهٔ او، رفتار انحرافی، از راه معاشرت با کسانی که بر خلاف هنجارها و ارزشهای اجتماعی رفتار میکنند، آموخته میشود. بدین ترتیب، از آن جا که فرد، هم با افراد و گروههای غیر منحرف و هم با افراد و گروههای منحرف تعامل دارد، کیفیت رفتار و الگوگیری وی، بر حسب فراوانی، اولویت، دوام و شدّت ارتباط با یکی از این گروهها، شکل میگیرد، و هر قدر سطح هر یک از این متغیّرها، چه در مورد گروه غیر منحرف و چه در مورد گروه منحرف، بالاتر باشد، به همان میزان، احتمال بروز رفتار مشابه آن گروه مورد تماس نیز، بیشتر خواهد بود. بنا بر این، همنشینی با افراد، تغییر دهندهٔ رفتار است، و چنانچه این همنشینی، با افراد و گروههای منحرف باشد، منحرف شدن فرد را نیز به دنبال دارد.۲
دستهٔ سوم از تبیینهای جامعهشناختی، تبیینهای مبتنی بر دیدگاه تضاد است که بیشتر صاحبنظران مارکسیست در این دسته قرار میگیرند. بر اساس این دیدگاه، جامعه، از گروههای حاکم و محکومی تشکیل شده است