دستیابی به اعماق ناشناختهٔ آن به کار میرود، پس چرا نتوان آن را در مطالعهٔ رفتار انسانی به کار گرفت؟! از این رو، تمرکز این قبیل مطالعات بر ارتباط میان کجروی با شکل جمجمه و مغز، اثرات ژنتیکی، ناهنجاریهای کروموزومی، شکل بدن، خطوط پوستی و برخی ویژگیهای مادرزادی و تعدادی از گروههای خونی، بوده است. در این جا برای نمونه، دو مورد از این قبیل مطالعات اشاره میکنیم:
سزار لومبرزو ـ که پیشگام تبیین رفتار انحرافی بر اساس وضعیت جسمانی است ـ مدّعی است که فرد مجرم از نظر جسمانی، از افراد طبیعی، عقبماندهتر است، و ممکن است از نظر جسمانی، بیش از آن که به معاصران خود شبیه باشد، به اجداد پیش از تاریخ شباهت داشته باشد. از نظر لومبرزو، فردی که دارای آروارهای بزرگ، گونههایی برجسته، چشمانی معیوب یا زشت، بازوهایی دراز، انگشتانی بزرگ و دندانهایی بیرونزده باشد، با الگوی فرد جانیِ او مطابقت میکند. او همچنین اعتقاد داشت که بعضی افراد، با تمایلات جنایتکارانه متولّد میشوند، و تعبیر «مجرم مادرزاد» از وی است.۱
ویلیام شلدون نیز یکی از انسانشناسان جسمانی امریکا، در سال ۱۹۴۰م، اندیشهٔ ارتباط میان ساختمان جسمانی و تبهکاری را ـ که مدّتی ترک شده بود ـ مجدداً احیا کرد. شلدون، سه نوع اصلی ساختمان بدنی را برای انسان تمیز داده و مدّعی است که یکی از آنها مستقیماً با بزهکاری مرتبط است. به گفتهٔ او، مزومرفها (افراد دارای ماهیچههای قوی و عضلانی)، بیشتر به شخصیت جانی شبیه هستند؛ زیرا اینها از نظر جسمانی، پُرانرژی، تحریکپذیر و عصبی اند؛ و اندومرفها (افراد چاق و