رفتار انسان در چنبرهٔ قدرت خداوند است و انسان نمیتواند در مقابل باری تعالی، صاحب اراده و اختیار تصوّر گردد؛ ولی جبر در این جا را که عدّهای بدان قائلاند، ناشی از قدرت و نفوذ عوامل محیطی و اجتماعی و یا جسمی و روانی و... میدانند.
به هر حال، مسئله اتّصاف افعال انسان به اختیار یا اجبار، نتایج و مسائل مهم فراونی را در پی خواهد داشت، و به همین لحاظ است که این مطلب به عنوان یکی از مهمترین مباحث، مورد کنکاش بوده است. چنانچه اختیار از انسان سلب گردد، مسائلی همچون: امر و نهی، پاداش و عقاب، و اساساً بحث از نظامهای اخلاقی، سلسله بعثت انبیا و وجود نهادهایی از قبیل دادگاهها، بازداشتگاهها، پلیس و بسیاری موارد دیگر، بیهوده خواهد بود؛ زیرا «اگر انسان در کارهایش مجبور باشد و اختیاری در ساختن سرنوشت خود نداشته باشد، دیگر امر و نهی و... باید و نباید برای او بی معنا خواهد بود»۱، و عکس آن، چنانچه صفت اختیار برای انسان اثبات شود، مسائلی که ذکر شدند، معنادار بوده و نیز مسئول بودن انسان در برابر افعال خود و همچنین ایستادگی وی در برابر تأثیرات محیطی و اجتماعی، توجیهپذیر خواهد بود.
در پرسش و پاسخی که میان علی علیه السلام و مردی از اهل شام صورت گرفته بود، امام علیه السلام با صراحت، مسئله اختیار انسان در افعال خویش را یادآور میشود. در این پرسش و پاسخ، مرد شامی سؤال میکند: آیا رفتن ما به سوی شام، قضا و قدر الهی است و خارج از اختیار و انتخاب خود ماست؟ امیر مؤمنان علیه السلام پاسخی مفصّل میدهد که گزیدهٔ آن در نهجالبلاغه چنین آمده است:
وَیحَکَ! لَعَلَّکَ ظَنَنتَ قَضاءً لازِماً، وَ قَدراً حَاتِماً؛ وَ لَو کانَ ذلِک کذلِکَ لَبَطَلَ الثَّوابُ وَ العِقابُ، وَ سَقَطَ الوَعدُ وَ الوَعِیدُ، إِنَّ اللّهَ