33
درآمدی بر مسأله انحرافات اجتماعی در «نهج البلاغه»

انسان‌هاست و به تعبیری، از سوی خالق انسان ارائه شده است ـ در صدد شناخت انسان برآمده‌اند. البته انسان‌شناسی در دوران پس از رنسانس، و بویژه در دوران معاصر، دچار بحران بوده است؛ چه، «به رغم فراوانی و عظمت [تلاش‌های صورت گرفته در مورد شناخت انسان]... نتوانسته ابعاد ناشناختهٔ وجود انسان را چنان که باید، روشن سازد و معضلات موجود فراراه شناخت این موجود ناشناخته را حل نماید».۱

یکی از ابعاد مورد مطالعه در شناخت انسان، بررسی این مسئله است که: آیا رفتار انسان، نتیجهٔ ارادهٔ آزاد اوست یا علل دیگری از قبیل وراثت، محیط و اوضاع و احوال اجتماعی، تعیین کنندهٔ آن است؟ در پاسخ این مسئله، دیدگاه‌های گوناگونی ارائه شده است. عدّه‌ای اساساً منکر ارادهٔ آزاد و اختیار برای انسان‌اند و حتّی کسانی همچون اسکینر، مفاهیمی مانند: «ارادهٔ‌ آزادانه» و «انسان خودمختار» را مفاهیمی نادرست، بی‌فایده و بلکه خطرناک می‌دانند. استدلال وی چنین است که این گونه مفاهیم، انسان را به این تصوّر می‌کشانَد که در میان موجودات، انسان، موجودی خاص است، در حالی که چنین نیست. در مقابل، عدّه‌ای دیگر قائل به «ارادهٔ آزادِ کامل» برای انسان هستند. همچنین در مقابل این دو، عده‌ای نیز به «ارادهٔ آزادِ نسبی» برای انسان معتقد هستند.۲

البته مشابه چنین نگرش‌هایی را نیز در بین متکلّمان اسلامی می‌توان یافت. اشاعره، به جبر و فقدان اراده در انسان، معتقد شدند، و در مقابل آنان، معتزله، انسان را دارای ارادهٔ آزاد کامل قلمداد کردند. امامیه نیز قائل به ارادهٔ آزاد نسبی برای انسان گردیدند. جبری که اشاعره به آن قائل بودند، این بود که

1.. انسان‌شناسی، ص ۲۶.

2.. همان جا.


درآمدی بر مسأله انحرافات اجتماعی در «نهج البلاغه»
32

از ناحیهٔ وجود حاکم محقّق می‌شود؛ زیرا مشغول شدن هریک از شهروندان به کار خویش و ادامهٔ زندگی مردم به صورت مطلوب، مستلزم وجود امنیت و انتظامی است که بتوان به اتّکای آنها به تکاپو و تعامل مثبت با دیگر همنوعان پرداخت؛ و گرنه چنانچه زورمندان فرصت یابند و در جامعه رها شوند، نظام اجتماعی به هرج و مرج کشیده می‌شود و از هم‌گسیختگی اجتماعی در پی خواهد داشت.

اختیار و آزادی انسان

نظمی که سخن از ضرورت تحقّق آن در جامعه به میان آمد، و نیز گفته شد که تحقّق آن در گرو پیروی آحاد افراد جامعه از هنجار‌ها و قوانین اجتماعیِ مشخص و وجود قوّهٔ حاکمه‌ای است که مردم را به رعایت هنجارها وادارد، در صورتی به نحو مطلوب محقّق می‌گردد که در پرتو عمل اختیاری و مطابق با خواست و تمایل درونی افراد جامعه باشد. به عبارت دیگر، پیاده کردن نظم در جامعه با فشار و سرکوب و زور نمی‌تواند برای همیشه یا مدّتی طولانی، نتیجه‌بخش باشد؛ بلکه در صورتی می‌توان به زندگی در کنار دیگر همنوعان امید داشت و ایفای نقش‌های مورد انتظار از دیگران را مشاهده کرد که عمل افراد بر طبق موازین اجتماعی، همراه با خواست و میل درونی آنان باشد و نه تحت فشار و اجبار.

این که انسان چگونه موجودی است و چه خواسته‌هایی دارد و رفتارهای او از چه مبادی و مبانی‌ای برمی‌خیزد، از دیرباز مورد توجّه اندیشمندان و انسان‌شناسان بوده است و آنان برای شناخت انسان، شیوه‌های گوناگونی را در پیش گرفته‌اند. برخی با روش تجربی، گروهی با شیوهٔ‌ٔ عرفانی و شهودی‌، دسته‌ای دیگر از راه تعقل و اندیشهٔ فلسفی و عده‌ای دیگر نیز با استمداد از متون دینی ـ که به دور از دخالت‌های بشر و محدودیت‌های مطالعات

  • نام منبع :
    درآمدی بر مسأله انحرافات اجتماعی در «نهج البلاغه»
    سایر پدیدآورندگان :
    حفیظ الله فولادی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5375
صفحه از 128
پرینت  ارسال به