109
درآمدی بر مسأله انحرافات اجتماعی در «نهج البلاغه»

برگردن من گذاشته است... [و در میان حقوق الهی،] بزرگ‌ترین حقّی را که خداوند سبحان واجب کرده است، حقّ حاکم بر مردم و حقّ مردم بر حاکم است. این فریضه‌‌ای است که خداوند برای هر دو گروه، قرار داده است، و آن را عامل پایداری و پیوستگی آنان با یکدیگر، و عزّت دینشان گردانیده است. بنا بر این، مردم هرگز اصلاح نمی‌‌شوند مگر آن که زمامداران اصلاح گردند، و زمامداران اصلاح نمی‌‌شوند جز با درستکاری مردم. [نکتهٔ قابل توجّه در این جا آن است که امیر مؤمنان۷ اصلاح مردم را منوط به اصلاح زمامداران دانسته‌‌اند؛ ولی اصلاح زمامداران را در گرو درستکاری مردم قلمداد کرده‌‌اند. روشن است که درستکاری مردم نیز با توجّه به الگو بودن زمامداران برای آنان، باز به خود زمامداران بازگشت دارد. از این‌‌ رو، وظایف حاکمان بس سنگین است.] پس آن گاه که مردم حقّ زمامداران را ادا کنند و زمامداران نیز حق مردم را مراعات نمایند، [در این صورت:]

[الف.] حقّ در آن جامعه عزّت می‌‌یابد [و رعایت حقوق متقابل اجتماعی میان شهروندان ارزش پیدا می‌‌کند و متجاوزان به حقوق اجتماعی، منفور می‌‌گردند]،

[ب.] راه‌های دین برپا می‌‌گردد [و اقامهٔ دستورهای دینی در جامعهٔ دیندار، بدون هزینه و زحمت برپا داشته خواهد شد]،

[ج.] نشانه‌‌های عدالت اعتدال می‌‌پذیرد [و هر کس به حقّ خود می‌‌رسد و افراط و تفریط در اعطای حقوق و تکالیف اجتماعی، در بین نخواهد بود]،

[د.] آداب و رسوم [دینی و اجتماعی] درست در مجرای خویش به کار می‌‌افتد،

[ه‍.] [در این وضعیت] روزگار اصلاح می‌‌شود [و مردم در چنین


درآمدی بر مسأله انحرافات اجتماعی در «نهج البلاغه»
108

انجام دادن وظیفه رعایت حقوق متقابل میان حاکمان و مردم، هر یک به وظایف خویش عمل کنند و حقوقی را که بر عهدهٔ یکدیگر دارند، ادا نمایند، پایداری و صلاح اجتماعی، پیامد آن است؛ و گرنه با عدم رعایت این حقوق و سستی در انجام دادن وظایف، انواع کجروی‌ها و نابسامانی‌ها در زندگی اجتماعی، پدیدار خواهد گردید.

امام علیه السلام در خطبه‌ای می‌فرمایند:

فَقَد جَعَلَ اللهُ سُبحانَهُ لی عَلَیکُم حَقّاً بِوِلایةِ أمرِکُم، وَ لَکُم عَلَی مِنَ الحَقِّ مِثلُ الَّذی لی عَلَیکُم... وَ أعظَمُ ما افتَرَضَ سُبحانَهُ مِن تِلکَ الحُقوقِ حَقُّ الوالی عَلَی الرَّعِیةِ، وَ حَقُّ الرَّعِیةِ عَلَی الوالی، فَریضَةٌ فَرَضَهَا اللّهُ سُبحانَهُ لِکُلٍّ عَلی کُلٍّ. فَجَعَلَها نِظاماً لِاُلفَتِهِم، وَ عِزّاً لِدینِهِم. فَلَیسَت تَصلُحُ الرَّعِیةُ اِلّا بِصَلاحِ الوُلاةُ، وَ لا تَصلُحُ الوُلاةُ اِلّا بِاستِقامَةِ الرَّعِیةِ.

فَإذا أدَّتِ الرَّعِیةُ إلَی الوالی حَقَّهُ، وَ أدَّی الوالی إلَیها حَقَّها عَزَّ الحقُّ بَینَهُم، وَ قامَت مَناهِجُ الدّینَ وَ اعتَدَلَت مَعالِمُ العَدلِ، وَ جَرَت عَلی أذلالِها السُّنَنُ، فَصَلَحَ بِذلِکَ الزَّمانُ، وَ طُمِعَ فی بَقاءِ الدَّولَةِ، وَ یئِسَت مَطامِعُ الأعداءِ.

وَ اِذا غَلَبَتِ الرَّعِیةُ والیها، أو أحجَفَ الوالی بِرَعِیتِهِ، اِختَلَفَت هُنالِکَ الکَلِمَةُ، وَ ظَهَرَت مَعالِمُ الجَورِ، وَ کَثُرَ الإدغالُ فی الدین، وَ تُرِکَت مَحاجُّ السُّنَنِ، فَعُمِلَ بِالهَوی وَ عُطِّلَتِ الأحکامُ، وَ کَثُرَت عِلَلُ النُّفَوسِ، فَلا یستَوحَشُ لِعَظیمِ حَقٍّ عُطِّلَ، وَ لا لِعَظیمِ باطِلٍ فُعِلَ فَهُنالِکَ تَذِلُّ الأبرارُ وَ تَعِزُّ الأشرارُ.۱

خداوند سبحان، برای من بر شما، به واسطهٔ سرپرستی امورتان، حقّی قرار داده، و در مقابل، برای شما همانند حقّ من، حقّی

1.. همان، خطبهٔ ۲۱۶. نیز، ر.ک: خطبهٔ ۱۶۷.

  • نام منبع :
    درآمدی بر مسأله انحرافات اجتماعی در «نهج البلاغه»
    سایر پدیدآورندگان :
    حفیظ الله فولادی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5342
صفحه از 128
پرینت  ارسال به