103
درآمدی بر مسأله انحرافات اجتماعی در «نهج البلاغه»

یک قرص نان هم نداشته باشد و نه هرگز شکمی سیرخورده باشد! آیا من با شکمی سیر بخوابم، در حالی که در اطرافم شکم‌های گرسنه و جگرهای سوخته وجود داشته باشد...؟! آیا به همین رضایت دهم که مرا امیر مؤمنان خوانند و در تلخی‌‌های روزگار با مردم شریک نباشم؟ و در سختی‌‌های زندگی، الگوی آنان نگردم؟

استناد به دو عبارت یادشده از کلام امیر مؤمنان علیه السلام از این حیث است که ایشان در حالی که امکان بهره‌‌وری فراوان مادی از زندگی را دارا هستند، خودداری خویش را از این کار، این علّت که شاید در قلمرو حاکمیت اسلامی، فقیری وجود داشته باشد که به حداقل مایحتاج، روزانه، نیازمند باشد نشان می‌دهد و معتقد است که این کار، به دور از عدالت و انصاف است. و یا آن جا که کارگزار خویش را به خاطر شرکت در مهمانی فردی سرمایه‌‌دار توبیخ می‌‌کند و وی را از وجود نیازمندان در حوزهٔ حکومتی‌‌اش آگاه می‌‌سازد. از همین گونه تعلیل‌‌های علی علیه السلام می‌‌توان به این امر دست یافت که ایشان صرفاً به جنبهٔ اخلاقی مسئله توجّه ندارند؛ بلکه علاوه بر آن، ضرورت دوری حاکمان از ایجاد شکاف طبقاتی و انحرافاتی که از این ناحیه بر جامعه عارض می‌‌گردد نیز مورد توجّه است. بدین معنا که چنانچه حاکمان، به این واقعیات بی‌‌توجّه باشند و صرفاً در فکر تأمین نیازمندی‌ها و آسایش خویش برآیند، این روند به تدریج، نارضایتی‌های اجتماعی و سیاسی را نیز به دنبال خواهد داشت، و مردم با مشاهدهٔ چنین وضعیتی، به انواع رفتارهای انحرافی متمایل می‌شوند و در نتیجه، بیماری‌های حادّ اجتماعی، دامنگیر جامعه می‌‌گردد. امّا اگر حاکمان در خوشی‌‌ها و ناخوشی‌‌های افراد جامعه شریک و سهیم باشند و سطح زندگی ایشان در حدّ عموم جامعه باشد، گرفتاری‌های مردم نیز برایشان قابل تحمّل می‌شود و نقش فراوانی در تعدیل آنان و بردباری‌شان در برابر ناملایمات ایفا خواهند


درآمدی بر مسأله انحرافات اجتماعی در «نهج البلاغه»
102

وَ غَنِیهُم مَدعُوٌ.۱

ای پسر حنیف! به من گزارش داده شده که مردی از سرمایه‌‌داران بصره، تو را به مهمانی خویش فراخوانده و تو به سرعت، به سوی آنان شتافته‌‌ای؛ در حالی که طعام‌های رنگارنگ و کاسه‌‌های پر از غذا پی در پی، پیش تو قرار داده می‌‌شد. گمان نمی‌‌کردم تو دعوت جمعیتی را بپذیری که نیازمندانشان ممنوع و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده‌‌اند!

در ادامه همین نامه، ایشان به عنوان امام و پیشوای مسلمانان و رئیس حکومت اسلامی در بارهٔ خودشان و نوع زندگی‌‌ای که برای خود می‌‌تواند فراهم کند، می‌‌نویسد:

ولَو شِئتُ لَاهتَدَیتُ الطَّریقَ، إلی مُصَفّی هذَاالعَسَلَ، وَ لُبابِ هذَا القَمحِ، ونَسائِجِ هذَا القَزِّ. وَلکِن هَیهاتَ أن یغلِبَنی هَوای، وَ یقُودَنی جَشَعِی اِلی تَخَیرِ الأطعِمَةِ ـ وَ لَعَلَّ بِالحِجازِ أوِ الیمامَةِ مَن لا طَمَعَ لَهُ فِی القُرصِ، وَ لا عَهدَ لَهُ بالشَّبَعِ ـ أو أبَیتَ مِبطاناً وَ حَولی بُطُونٌ غَرثی وَ أکبادٌ حَرّی...أأقنَعُ مِن نَفسی بِأن یقالَ: هذا أمیرُالمُومِنینَ؟ وَلااُشارِکُهُم فی مَکارِهِ الدَّهرِ،أو أکُونَ اُسوَةً لَهُم فی جُشُوبَهِ العَیشِ.۲

اگر می‌‌خواستم، می‌‌توانستم از عسل مصفّا، و از مغز گندم، و بافته‌‌های این ابریشم، برای خود خوراک و لباس تهیه کنم؛ امّا هیهات که هوا و هوس بر من غلبه کند و حرص و طمع، مرا وادار کند تا طعام‌های لذیذ را برگزینم، در حالی که ممکن است در سرزمین حجاز یا یمامه، کسی باشد که حتّی امید به دست آوردن

1.. همان؛ نامهٔ ۴۵. نیز، ر.ک: نامهٔ ۲۰.

2.همان، نامهٔ ۴۵.

  • نام منبع :
    درآمدی بر مسأله انحرافات اجتماعی در «نهج البلاغه»
    سایر پدیدآورندگان :
    حفیظ الله فولادی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5438
صفحه از 128
پرینت  ارسال به