محقّقان متأخّر اثري نمونه به شمار ميآيد. در اينجا به ساختار و محتواي اين کتاب نميپردازيم. آنچه در بحث حاضر در درجه اوّل اهمّيّت قرار دارد ـ به نظر من ـ عبارات موجزي است که ابنجوزي در بخش پاياني مقدمة کتابش دربار? اقسام احتمالي واضعان حديث بيان کرده است.۱ وي پس از ذکر عبارتِ «بدان راوياني که در حديثشان موضوع و کذب و مقلوب وجود دارد، بر پنج قسماند»، تصويري کاملاً متفاوت را عرضه ميکند و در حدود ده صفحة چاپي از خاستگاهها، دلايل، و انواع وضع در حديث سخن ميگويد.
ابنجوزي در اين مقدمه، نخست ملاحظاتش را بر اساس نظامي کاملاً صوري ـ از همان نوعي که معمولاً از علماي اسلامي سراغ داريم که به طبقهبندي امور علاقة فراواني دارند ـ به خواننده ارائه ميدهد. با آنکه عبارات مرتبط به بحث حاضر در چارچوب اين نظام اهمّيّت چنداني ندارد، حدود نود درصد از کل متن را تشکيل ميدهد و بدين ترتيب در عمل هستة اصلي مقدّمة اوست.۲ ابنجوزي در اين بخش، طبقهبندي مهم خود نه با اصطلاحات صوري رايج، بلکه بر پايه دو اصطلاح خطا و عمداً ـ که از فقه وام گرفته شده ـ عرضه کرده است. احاديث موضوعه مورد بحث در اينجا، ذيل عنوان «عمد» قرار گرفته و به همين جهت تخطئه شدهاند.۳ حال پرسش اين است که از نگاه ابنجوزي چه کساني، به چه دلايلي و به چه صورتي احاديث نبوي را به عمد وضع کردهاند؟
وي در درجة نخست از زنادقه نام ميبرد.۴ قصد آنان از اين کار تباه ساختن شريعت (إفساد الشريعة)، ايجاد شک در دل عامّة مردم (إيقاء الشک في قلوب العوام) و به طور کلي بازي با دين (التلاعب بالدين) بوده است.۵ مشهور است اين
1.. ابنجوزي، كتاب الموضوعات، تصحيح عبدالرحمن محمد عثمان، ۳ جلد (مدينه، ۱۹۶۶ ـ ۱۹۶۸)، ج ۱، ص ۳۵ ـ ۴۷.
2.. همان، ج ۱، ص ۳۷ ـ ۴۷.
3.. نگاه كنيد به همان، ج ۱، ص ۳۶ ـ ۳۷.
4.. همان، ج ۱، ص ۳۷، ۳۸.
5.. همان، ج ۱، ص ۳۷.