457
حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر

۱۵. مُصَنَّف عبدالرزّاق صنعاني منبعي براي احاديث معتبر قرن نخست هجري ۱

هارالد موتسکي

ترجمة شادي نفيسي

يکم

اين پرسش که احاديث ـ به ويژه احاديث نبوي ـ کي و کجا ظهور يافته‏اند، تقريباً به قدمت خود حديث است. عالمان مسلمان در بررسي روايات عموماً، امّا نه منحصراً، به بررسي إسناد روايات و راويان احاديث پرداخته‏اند. در سوي ديگر، مطالعات غربيان دربار? اسلام از نيمة دوم قرن نوزدهم، اين شيو? نقّادي حديث را قابل اعتماد ندانسته و در عوض، در مقام داوري دربار? اعتبار حديث، بر متن و محتواي آن تکيه کرده‏اند. في‌المثل ايگناتس گلدتسيهر در نظرية معروف خود معتقد است روايات منسوب به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و صحابه که در جوامع قديمي حديثي آمده‏اند، گزارش‏هاي معتبري از قول اين افراد نبوده، بلکه صرفاً منعکس کننده تحولات عقيدتي و سياسي طي يک قرن پس از رحلت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله است۲ ؛ اين نظريه در اصل مبتني بر تحليل مضمون و محتواي احاديث است و نه راويان آن.
يوزف شاخت نيز هنگام تاريخ‏گذاري احاديث، نخست به بررسي محتواي آن‏ها پرداخت و سپس آن‏ها را در چارچوب تطوّر موضوعي که بدان اشاره داشتند، طبقه‏بندي کرد.۳ او معيار [نقد] أسانيد را صرفاً در مرتبة ثانوي، و تنها در صورتي در نظر مي‏گرفت که با تاريخ‏گذاري که در مرحلة نخست از مراجعه و بررسي متن به دست آمده بود، سازگار باشد. در غير اين صورت، اطّلاعات مربوط به اسانيد را با اين عنوان که اشتباه يا ساختگي‏اند، انکار مي‏کرد. شاخت نيز همانند گلدتسيهر، اظهارنظرهايي کلي دربار? زمان شکل‏گيري دسته خاصي از احاديث يا نوع خاصي از نقل‏ها اظهار داشت. از نظر او، اين نتيجه‏گيري‏هاي کلّي دربار? تکوين و تطوّر حديث نه فرضيه‏اي اکتشافي، بل واقعيت‏هاي تاريخي بودند؛ از همين رو، وي نتيجه‏گيري‏هاي خود را به احاديث فقهي‏اي که نظريه‏اش بر آن مبتني بود، محدود نساخت.۴
ديدگاه گلدتسيهر و شاخت در کم ارزش دانستن إسناد و نقادي مسلمانان از آن در بررسي تاريخ‌گذاري احاديث، در رويکردي تحقيقي که مي‌توانيم آن را «روايي ـ تاريخي»، «تاريخِ روايتي» (tradition-historical) بناميم به چالش کشيده شده است. اين رويکرد که در مطالعات اسلامي غربيان از زمان پژوهش‏هاي يوليوس وِلهاوزِن شناخته شده بود، در تلاش است تا منابع اوليه‏اي را که به صورت آثاري مستقل حفظ نشده‏اند، از جوامعي که در اختيار است، استخراج کند.
در اين رويکرد، محقّق به جاي توجّه به مجموعة احاديثي در يک موضوع خاص، به مطالبي که از راويان معيّني رسيده است، مي‏پردازد. آثار منبع‏شناسانه (source-analytical) هِريبِرت هورست، گِئورگ اشتاوت، فؤاد سزگين و ديگران،۵نشان مي‏دهند که گلدتسيهر و به ويژه شاخت بيش از حد شکاکانه به إسناد نگريسته‏اند و خيلي عجولانه، مشاهدات موردي‏شان را تعميم بخشيده‏اند. با اين همه، رويکرد روايي ـ تاريخي در معرض اين خطر است که ارزش تاريخي إسناد را دست بالا بگيرد، همچنان که شاخت به درستي دربار? نوشته‏هاي لئونه کايتاني بر آن تأکيد ورزيد.۶
در اين مقاله، من بار ديگر با دقّت و توجّه به دو رويکرد منبع‏شناسي و روايي ـ تاريخي، خواهم کوشيد نشان دهم چگونه و تا چه اندازه مي‏توان از قابل اعتماد بودن سلسلة راويان احاديث مطمئن شد. آثار ارزشمند منبع‏شناسانة معدودي در حوزة تفسير منتشر شده‏اند،۷ امّا سعي من در مقالة حاضر آن است که نشان دهم اين موضوع را مي‏توان در حيطة احاديث فقهي هم که نظرية شاخت بر آن مبتني است، با موفّقيّت آزمود. همانند شاخت،۸ من هم بر آنم که روش‏هاي به کار گرفته شده و نتايج به دست آمده در اين حوزة خاص از روايات، اصولاً بر ديگر حوزه‏ها، مانند حوزة روايات تاريخي نيز قابل اطلاق‏اند.۹

1.نسخة آلماني اين مقاله در سميناري پيرامون حديث و تاريخ‌نگاري، در سپتامبر ۱۹۸۸ در آكسفورد ارائه گرديد. از فِرِد دونِر ول. پولا وُودز براي كمكشان در بازبيني ترجمة انگليسي من سپاس‏گزارم.

2.. See I. Goldziher, Muhammedanische Studien (Halle, ۱۸۸۹-۹۰), vol. ۲, p.۵ and passim.

3.. See J. Schacht, “A Revaluation of Islamic Traditions”, Journal of the Royal Asiatic Society, ۱۹۹, ۱۴۳-۵۴, esp. ۱۴۷; idem, The Origins of Muhammadan Jurisprudence (Oxford, ۱۹۵۰), p.۱ and passim.

4.. نک. پانوشت ۲.

5.. H. Horst, “Zur Uberlieferung im Korankommentar aO-?abar?”, Zeitschrift der Deutschen Morgenl?ndischen Gesellschaft ۱۰۳ (۱۹۵۳), ۲۹۰-۳۰۷; George Stauth, Die Uberlieferung des Korankommentars Mug?hid b. Eabrs (Ph.D. diss., Giessen, ۱۹۶۹); Fuat Sezgin ‘Bu?ârî’nin kaynaklari hakkinda arastirmalar (Istanbul, ۱۹۵۶).

6.. Schacht, “Revaluation”, P.۱۴۸.

7.. نک. همين مقاله، پانويس ۴.

8.. Schacht, “Revaluation”, pp. ۱۴۸, ۱۵۰ f.

9.. ادلّه‏اي كه در اين مقاله مطرح شده، به طور كامل‏تر در كتاب آتي من، پردازش و مستدل شده‏اند: نک. Motzki, Harald. Die Anf?nge islamischer Jurisprudenz. Ihre Entwicklung in Mekka bis zur Mitte des ۲./۸. Jahrhunderts. Abhandelungen für die Kunde des Morgenlands, vol. ۵۰, ۲ (Wiesbaden, ۱۹۹۰). [توضيح ويراستار: اين كتاب در واقع در سال ۱۹۹۱ در اشتوتگارت منتشر شده است. در سال ۲۰۰۲ ميلادي، انتشارات بريل در لايدن (هلند) ترجمه‏اي انگليسي از آن را به انتشار رسانيد كه مشخصات كتاب‏شناختي آن چنين است: Harald Motzki, The Origins of Islamic Jurisprudence: Meccan Fiqh before the Classical Schools, trans. Marion Katz. Leiden: E.J. Brill, ۲۰۰۲. ماهر جرّار در مجلة الأبحاث، دورة ۴۰، سال ۱۹۹۲، ص ۱۲۹ ـ ۱۴۲ معرفي بلندي بر اساس نسخه آلماني اين كتاب نوشته است كه آن را اسماعيل باغستاني به فارسي ترجمه كرده است. نک. ماهر جرّار، «مبادي فقه اسلامي»، ترجمة اسماعيل باغستاني، مجلة معارف، دورة بيستم، ش ۳، شماره پياپي ۶۰، آذر ـ اسفند ۱۳۸۲، ص ۳۹ ـ ۵۳].


حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
456
  • نام منبع :
    حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
    سایر پدیدآورندگان :
    مرتضي كريمي نيا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4241
صفحه از 534
پرینت  ارسال به