۱۵. مُصَنَّف عبدالرزّاق صنعاني منبعي براي احاديث معتبر قرن نخست هجري ۱
هارالد موتسکي
ترجمة شادي نفيسي
يکم
اين پرسش که احاديث ـ به ويژه احاديث نبوي ـ کي و کجا ظهور يافتهاند، تقريباً به قدمت خود حديث است. عالمان مسلمان در بررسي روايات عموماً، امّا نه منحصراً، به بررسي إسناد روايات و راويان احاديث پرداختهاند. در سوي ديگر، مطالعات غربيان دربار? اسلام از نيمة دوم قرن نوزدهم، اين شيو? نقّادي حديث را قابل اعتماد ندانسته و در عوض، در مقام داوري دربار? اعتبار حديث، بر متن و محتواي آن تکيه کردهاند. فيالمثل ايگناتس گلدتسيهر در نظرية معروف خود معتقد است روايات منسوب به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و صحابه که در جوامع قديمي حديثي آمدهاند، گزارشهاي معتبري از قول اين افراد نبوده، بلکه صرفاً منعکس کننده تحولات عقيدتي و سياسي طي يک قرن پس از رحلت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله است۲ ؛ اين نظريه در اصل مبتني بر تحليل مضمون و محتواي احاديث است و نه راويان آن.
يوزف شاخت نيز هنگام تاريخگذاري احاديث، نخست به بررسي محتواي آنها پرداخت و سپس آنها را در چارچوب تطوّر موضوعي که بدان اشاره داشتند، طبقهبندي کرد.۳ او معيار [نقد] أسانيد را صرفاً در مرتبة ثانوي، و تنها در صورتي در نظر ميگرفت که با تاريخگذاري که در مرحلة نخست از مراجعه و بررسي متن به دست آمده بود، سازگار باشد. در غير اين صورت، اطّلاعات مربوط به اسانيد را با اين عنوان که اشتباه يا ساختگياند، انکار ميکرد. شاخت نيز همانند گلدتسيهر، اظهارنظرهايي کلي دربار? زمان شکلگيري دسته خاصي از احاديث يا نوع خاصي از نقلها اظهار داشت. از نظر او، اين نتيجهگيريهاي کلّي دربار? تکوين و تطوّر حديث نه فرضيهاي اکتشافي، بل واقعيتهاي تاريخي بودند؛ از همين رو، وي نتيجهگيريهاي خود را به احاديث فقهياي که نظريهاش بر آن مبتني بود، محدود نساخت.۴
ديدگاه گلدتسيهر و شاخت در کم ارزش دانستن إسناد و نقادي مسلمانان از آن در بررسي تاريخگذاري احاديث، در رويکردي تحقيقي که ميتوانيم آن را «روايي ـ تاريخي»، «تاريخِ روايتي» (tradition-historical) بناميم به چالش کشيده شده است. اين رويکرد که در مطالعات اسلامي غربيان از زمان پژوهشهاي يوليوس وِلهاوزِن شناخته شده بود، در تلاش است تا منابع اوليهاي را که به صورت آثاري مستقل حفظ نشدهاند، از جوامعي که در اختيار است، استخراج کند.
در اين رويکرد، محقّق به جاي توجّه به مجموعة احاديثي در يک موضوع خاص، به مطالبي که از راويان معيّني رسيده است، ميپردازد. آثار منبعشناسانه (source-analytical) هِريبِرت هورست، گِئورگ اشتاوت، فؤاد سزگين و ديگران،۵نشان ميدهند که گلدتسيهر و به ويژه شاخت بيش از حد شکاکانه به إسناد نگريستهاند و خيلي عجولانه، مشاهدات مورديشان را تعميم بخشيدهاند. با اين همه، رويکرد روايي ـ تاريخي در معرض اين خطر است که ارزش تاريخي إسناد را دست بالا بگيرد، همچنان که شاخت به درستي دربار? نوشتههاي لئونه کايتاني بر آن تأکيد ورزيد.۶
در اين مقاله، من بار ديگر با دقّت و توجّه به دو رويکرد منبعشناسي و روايي ـ تاريخي، خواهم کوشيد نشان دهم چگونه و تا چه اندازه ميتوان از قابل اعتماد بودن سلسلة راويان احاديث مطمئن شد. آثار ارزشمند منبعشناسانة معدودي در حوزة تفسير منتشر شدهاند،۷ امّا سعي من در مقالة حاضر آن است که نشان دهم اين موضوع را ميتوان در حيطة احاديث فقهي هم که نظرية شاخت بر آن مبتني است، با موفّقيّت آزمود. همانند شاخت،۸ من هم بر آنم که روشهاي به کار گرفته شده و نتايج به دست آمده در اين حوزة خاص از روايات، اصولاً بر ديگر حوزهها، مانند حوزة روايات تاريخي نيز قابل اطلاقاند.۹
1.نسخة آلماني اين مقاله در سميناري پيرامون حديث و تاريخنگاري، در سپتامبر ۱۹۸۸ در آكسفورد ارائه گرديد. از فِرِد دونِر ول. پولا وُودز براي كمكشان در بازبيني ترجمة انگليسي من سپاسگزارم.
2.. See I. Goldziher, Muhammedanische Studien (Halle, ۱۸۸۹-۹۰), vol. ۲, p.۵ and passim.
3.. See J. Schacht, “A Revaluation of Islamic Traditions”, Journal of the Royal Asiatic Society, ۱۹۹, ۱۴۳-۵۴, esp. ۱۴۷; idem, The Origins of Muhammadan Jurisprudence (Oxford, ۱۹۵۰), p.۱ and passim.
4.. نک. پانوشت ۲.
5.. H. Horst, “Zur Uberlieferung im Korankommentar aO-?abar?”, Zeitschrift der Deutschen Morgenl?ndischen Gesellschaft ۱۰۳ (۱۹۵۳), ۲۹۰-۳۰۷; George Stauth, Die Uberlieferung des Korankommentars Mug?hid b. Eabrs (Ph.D. diss., Giessen, ۱۹۶۹); Fuat Sezgin ‘Bu?ârî’nin kaynaklari hakkinda arastirmalar (Istanbul, ۱۹۵۶).
6.. Schacht, “Revaluation”, P.۱۴۸.
7.. نک. همين مقاله، پانويس ۴.
8.. Schacht, “Revaluation”, pp. ۱۴۸, ۱۵۰ f.
9.. ادلّهاي كه در اين مقاله مطرح شده، به طور كاملتر در كتاب آتي من، پردازش و مستدل شدهاند: نک.
Motzki, Harald. Die Anf?nge islamischer Jurisprudenz. Ihre Entwicklung in Mekka bis zur Mitte des ۲./۸. Jahrhunderts. Abhandelungen für die Kunde des Morgenlands, vol. ۵۰, ۲ (Wiesbaden, ۱۹۹۰).
[توضيح ويراستار: اين كتاب در واقع در سال ۱۹۹۱ در اشتوتگارت منتشر شده است. در سال ۲۰۰۲ ميلادي، انتشارات بريل در لايدن (هلند) ترجمهاي انگليسي از آن را به انتشار رسانيد كه مشخصات كتابشناختي آن چنين است:
Harald Motzki, The Origins of Islamic Jurisprudence: Meccan Fiqh before the Classical Schools, trans. Marion Katz. Leiden: E.J. Brill, ۲۰۰۲.
ماهر جرّار در مجلة الأبحاث، دورة ۴۰، سال ۱۹۹۲، ص ۱۲۹ ـ ۱۴۲ معرفي بلندي بر اساس نسخه آلماني اين كتاب نوشته است كه آن را اسماعيل باغستاني به فارسي ترجمه كرده است. نک. ماهر جرّار، «مبادي فقه اسلامي»، ترجمة اسماعيل باغستاني، مجلة معارف، دورة بيستم، ش ۳، شماره پياپي ۶۰، آذر ـ اسفند ۱۳۸۲، ص ۳۹ ـ ۵۳].