405
حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر

عجيب، همه جا در گزارش مشهور مانويت مي‏يابيم که ابن‌نديم مؤلّف الفهرست تهيه کرده است.۱ جاحظ در ميان منابع قرن سوم، هيچ اشاره‏اي به عقايد آنان دربار? خير و شر نمي‏کند.۲ تنها يعقوبي در گزارش‏اش از تاريخ ساسانيان در بخش اول اثر تاريخ‏نگارانه‏اش، هنگامي که دربار? دو اصل اخلاقي صحبت مي‏کند، خلاصه‏اي از ماني و نظرياتش ارائه مي‏دهد.۳ او از ماني نقل مي‏کند که: «هر خير و منفعتي از نور، و هر شر و مصيبتي از تاريکي نشأت مي‏گيرد». و کمي پس از آن: «از آنچه خير سرچشمه مي‏گيرد، شر نمي‏تواند ساطع شود و از آنچه شر نشأت مي‏گيرد، خير برنمي‏خيزد».۴ در اينجا مسئله بسيار شبيه سبکي تنظيم شده که پيامبر صلي الله عليه و آله در روايت مورد بحث ما اظهار داشته است.
خياط در کتاب الانتصار اشاره مي‏کند که همين مسئله معتزله را به زحمت انداخته بود. او در عبارتي از نظّام معتزلي در برابر اتهامي که ابن‌راوندي مطرح کرده بود، دفاع مي‏کند، مبني بر اينکه عليرغم انکار صريح تئوري مانويت از سوي نَظَّام، ابن‌راوندي ادعا مي‏کند که دو کنش مخالف نمي‏توانند از مبدئي واحد نشأت بگيرند. خياط اثبات مي‏کند که اين عقيدة اخير نَظّام چيزي نيست جز تئوري‏اي در علم فيزيک مبني بر اينکه مثلاً آتش نمي‏تواند جز گرما، و يخ هم نمي‏تواند جز سرما اثري ببخشد. او دقيقاً توصيف مي‏کند که چگونه نَظّام ـ با به کارگيري مناظره‏اي نامحسوس و هوشمندانه ـ مانويان را ملزم مي‏کند تا بپذيرند: «از يک عامل واحد، ممکن است دو امر متضاد همچون خير و شر، يا صداقت و دروغ ناشي شود. از همين رو، بطلان تئوري جاودانگي دو اصل خير و شر ثابت مي‏شود و اين مسئله‏اي مشهور است».۵

1.. Gustav Flügel, Mani, seine Lehre und Schrifen (Leipzig, ۱۸۶۲).

2.. Konrad Kessler, Mani, Forschungen über die manich?ische Religion (Berlin, ۱۸۸۹), ۳۶۵-۶۹.

3.. يعقوبي، تاريخ (Historiae)، تحقيق و چاپ مارتين تئودور هوتسما (لايدن، ۱۸۸۳)، ج ۱، ص ۱۸۰.

4.. See also Kessler, Mani, ۳۲۷-۲۸.

5.. عبدالرحيم بن محمّد الخياط، کتاب الإنتصار والردّ علي ابن‌الراوندي، تحقيق و چاپ هنريک ساموئل نيبرگ (قاهره، ۱۳۴۴ / ۱۹۲۵)، ص ۳۰ ـ ۳۱.


حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
404

سؤال «أو يأتي الخيرُ بالشرِّ؟» سؤالي نيست که از منظري اسلامي به ذهن يک مسلمان متعارف يا مسلمان کاملاً سنّتي خطور کند. کاربرد اصطلاحات خير و شر به عنوان مفاهيمي انتزاعي در ادبيات کلامي، نسبتاً نادر است. به عکس، در اسلام اين اصطلاحات کمابيش معناي مادي منفعت يا ضرر، از منظري انساني مي‏دهند. شروح و تفاسير حديثي در ذيل روايت مورد بحث، مثال‏هاي فراواني ارائه داده‏اند.
هنگامي که خير دربار? خداوند به کار رود ـ که مي‏تواند با قدرتش هر آنچه خواهد انجام دهد ـ در آن صورت به همان معنايي است که متکلمان تلاش مي‏کنند تا اثبات کنند خير چيزي نيست جز يکي از وجوه فعل الهي. بيضاوي در تفسيرش در ذيل آية ۲۶ سورة آل‌عمران که راجع به خداوند مي‏فرمايد «بيدک الخير»، مي‏گويد «خير» از آن رو در اينجا به تنهايي ذکر شده است که خداوند همواره آن را به صورت ذاتي صورت مي‏دهد، امّا شر را به صورت عرضي؛ چراکه شر هميشه خاص است و خير عام. پيشتر آورديم که چگونه قسطلاني در تفسير بند ۷ روايت، بيان مي‏کند که اين عبارت حاکي از آن است که آنچه خداوند اراده مي‏کند که خير باشد، خير است و آنچه او مي‏خواهد شر باشد، شر است.
در دوران شکوفايي معتزله، امّا شرايطي متفاوت حاکم بود. متکلمان درباب مفاهيم انتزاعي و ارتباطشان با خداوند بحث مي‏کردند. بحث دربار? خير و شر تنها دلمشغولي متفکران در مجادلات خردگرايان و سنّت‏گرايان مسلمان نبود. همچنان که مي‏دانيم، اساساً ديدگاه‏هاي عقل‏گرا در پي بحث از عدالت الهي مطرح شدند و کمابيش در مباحثه‏هاي يک دوره قبل‏تر ـ که در باب اعتزال در خلال قرن نهم [ميلادي / سوم هجري] صورت مي‏گرفت ـ بود که سؤال از خير و شر بيشتر مورد توجه قرار گرفت. اين همان دوره‏اي بود که در آن، معتزله هنوز با تئوري دوگانه‏پرستان ـ که مانويان رواج مي‏دادند ـ درگير بودند.

در مانويت، خير و شر دو اصل جهان‏شناختي بود که با نظرية جهان نور و جهان تاريکي پيوند خورده بود. اين هر دو ابدي بودند، امّا در قالب ترکيبي مادي ظهور مي‏يافتند. طبيعت ابدي نور و ظلمت، و ثبات اين دو، خير و شر را نيز توصيف مي‏کرد. ايدة ارتباط بين نور و خير، و ارتباط ميان تاريکي و شر، را به طرزي

  • نام منبع :
    حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
    سایر پدیدآورندگان :
    مرتضي كريمي نيا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4396
صفحه از 534
پرینت  ارسال به