355
حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر

۱۱. تاريخ‌گذاري روايات آخرالزمان

مايکل کوک

ترجمة فرهنگ مهروش و مرتضي کريمي‌نيا

۱. مقدمه

موضوع بحث در اين مقاله، معضِل تاريخ‌گذاري روايات موجود در قديمي‌ترين متون اسلامي است.۱ شمار فراواني از کتاب‌هاي موجود کنوني را نويسندگاني شناخته‌شده از قرن سوم هجري به اين سو در زمان‌هايي تقريباً مشخص تأليف يا تدوين کرده‌اند. امّا آنچه از دو قرن اوّل و دوم در دست داريم، حجم عظيمي از مطالب در قالب روايات است. روايت متني بسيار کوتاه‌تر است که پديدآورنده و منشأ واقعي يا ظاهري آن را سلسله‌اي از ناقلان به نام اِسناد مشخص مي‌کند. از آنجا که بيشتر اطّلاعات ما از طريق همين روايات تأمين مي‌شود، هرکه به دو قرن نخست پس از اسلام تعلق خاطري دارد، بايد بداند که اين مطالب دقيقاً کي پديد آمده‌اند؛ و از آنجا که در بررسي و تاريخ‌گذاري روايات، سرنخ‌هاي ما به نسبت تاريخ‌گذاري اصل کتابها بسيار کمتر است، يافتنِ پاسخ آن پرسش چندان آسان نخواهد بود.
همچنان‌که انتظار مي‌رود، پژوهش‌گران معاصر در نحوة پاسخ به اين پرسش همداستان نيستند. در يک سوي ماجرا، کساني در اردوگاه «ظاهريان» قرار دارند که معتقدند گويندة روايت کسي نيست جز همان که روايت بدو نسبت داده مي‌شود و سلسلة ناقلان واقعي همان‌هايند که نامشان در اِسناد آمده است. خلاصه آنکه همه چيز تقريباً همان‌طور است که به نظر مي‌رسد. فؤاد سزگين را مي‌توان امامِ اين مکتب دانست.۲ در سوي ديگر اين طيف، گروه «باطنيان» قرار دارد که کمابيش معتقدند آنچه امروز در اختيار ماست، از نظر تاريخي از پايان قرن دوم هجري پيشتر نمي‌رود و پيشينة تاريخي آن را به‌سادگي نمي‌توان معلوم کرد. امام بلامنازع اين مکتب ـ گو اينکه امروزه اندکي غايب است ـ جان وَنزبروست. چنان‌که انتظار مي‌رود، بسياري از محقّقان غربي کمابيش شل و ول موضعي بينابين اختيار کرده‌اند. امّا در اين ميان، يکي هست به نام يوزف شاخت که پيش از اين هر دو امام، موضع خويش را اعلام کرده و در ميانة راه عمارت نسبتاً بلندي ساخته است؛ مذهبي که با اصول و فروع تکميل مي‌شود. من در مقالة حاضر تنها و تنها اين مکتب فکري را مورد بررسي و نقد قرار خواهم داد.۳
اساس و جوهرة فکري شاخت و شاخت‌گرايان در تاريخ‌گذاري روايات چيست؟ نظرية شاخت دو مؤلّفة اساسي دارد:
مؤلّفة نخست ناظر به دورة عمومي شکل‌گيري روايات است. به نظر شاخت، اين دوره بر قرن دوم و اوايل قرن سوم انطباق مي‌يابد. با اين حساب، طبيعي است که انتساب روايات به مراجعِ پيش از سال ۱۰۰ هجري بي‌ارزش و اعتبار مي‌شود۴ و جعل روايات تا اندکي پس از سال ۲۰۰ هجري امکان خواهد داشت.۵ پذيرش اين دورة تاريخي نخست لوازم مهمي در پي دارد: اين بدان معناست که تمام منقولات منسوب به پيامبر صلي الله عليه و آله و اغلب روايات صحابه جعلي‌اند.
مؤلّفة دوم همان مباني و اصول روش‌شناختي‌اند که با استفاده از آن‌ها، مي‌توان روايات خاص و موردي را دقيق‌تر تاريخ‌گذاري کرد. دوتا از اين اصول مهم اين‌هايند: نخست آنکه هرچه روايت بنابر معيارهاي سنّتي نقدِ حديث بهتر (و موثق‌تر) باشد، به همان ميزان تاريخ پيدايي آن جديدتر خواهد بود. به‌عکس روايات قديمي را از اينجا مي‌توان شناخت که با معيارها و استانداردهاي سنّتي نقد حديث هماهنگ و منطبق نيستند. يکي از کاربردهاي اين اصل، تطبيق آن بر مراجعِ روايات است. روايت نبوي مسلماً از روايت منسوب به صحابه بهتر قلمداد مي‌شود و به همين ميزان، روايت صحابي از روايت تابعي معتبرتر است.۶ بنابراين اِسناد روايات «رشد وارونه» داشته‌اند۷ و طبقه‌بندي ظاهري آنها حکايت از قلب واقعيت دارد. کاربست ديگر اين اصل به ما مي‌گويد که اِسنادهاي بريده ـ که اصطلاحاً ارسال
حديث نام دارند و يکي از ناقلان واسط از سلسلة راويان آنها حذف شده است ـ قديمي‌تر از اِسنادهاي کامل‌اند.۸

1.. اين مقاله در «سومين کنفرانس بين‌المللي از جاهليت تا اسلام» در دانشگاه حبرو، بيت‌المقدس، ۱۹۸۵ ارائه شده، و نيز موضوع سخنراني من در Instituto de Filolog?a of the Consejo Superior de Investigationes Cient?ficas (مادريد، ۱۹۸۷) بوده است. من از نکات پيشنهادي پاتريشيا کِرونِه، خوتير ينبُل، اِلا لَندا ـ ‌تَسِرون، و مايکِل لِکِر بهرة فراوان برده‌ام.

2.. از يک نظر حقيقت امر آن که سزگين پنداشته، نيست: رواج نقل شفاهي، حقيقت نقل مکتوب را پنهان داشته است.

3.. اگر مي‌خواستم به رويارويي با فؤاد سِزگين يا جان وَنزبُرو بپردازم، مبناي ديگري را در اينجا برمي‌گزيدم. مع‌ذلک من تنها خواهم کوشيد به مواضع تعديل‌يافتة شاخت که در آثار خوتير ينبُل آمده است، اشاره کنم.

4.. عين عبارت وي چنين است: «علائم و شواهد در روايات فقهي ما را فقط تا حوالي سال ۱۰۰ق عقب مي‌برند». نگاه کنيد به کتاب وي با عنوان مبادي فقه اسلامي با اين مشخصات: J. Schacht, The Origins of Muhammadan Jurisprudence, ۳rd impression, Oxford, ۱۹۵۹, ۵. ينبُل اين تاريخ را به طور کلي براي اصل پديدة روايت ۲۰ سال عقب‌تر مي‌برد. نک. اثر وي با عنوان سنّت اسلامي در زير: G.H.A. Juynboll, Muslim Tradition, Cambridge, ۱۹۸۳, ۷۲f.

5.. به تعبير خود وي، «حجم کثيري از روايات موجود در جوامع حديثي کهن و غير آن، صرفاً پس از زمان شافعي تداول يافته‌اند» (شاخت، مبادي، ص ۴؛ شافعي در ۲۰۴ هجري درگذشته است).

6.. به همين دليل، اسناد روايات به صحابه، داراي سابقه‌اي کهن‌تر است؛ همچنان که اعتقاد به اعتبار بيشتر روايات نبوي خود يک نظرية جديد بوده است (همان، ۳۰). فراتر از اين هر دو، «اسناد به تابعي، قديم‌تر از اسناد به صحابي است» (همان، ص۳۳). در يک بيان صرفا ناظر به ترتيب زماني، نخستين بخش‌هاي روايات فقهي منقول از پيامبر صلي الله عليه و آله ، ريشه در نيمة سدة ۲ ق به بعد دارد؛ بر خلاف اندک آثاري منقول از صحابه و ديگر بزرگان (همان، ص ۴ به بعد‌).

7.. اين‌ها «نشان مي‌دهند که جهت‌گيري بر آن بوده که سند روايت از انتها امتداد يابد تا نقل روايت به پيامبر صلي الله عليه و آله نزديک‌تر شود و وثاقت آن بيشتر و بيشتر گردد.» (همان، ص ۵؛ نيز براي بحث درباب «رشد وارونةسندها» نگاه کنيد به ص ۱۶۶).

8.. «بديهي است... که روايات مرسل علي ‌العموم قديمي‌تر از روايات کامل السندند» (همان، ص ۳۹). راوي مفقود در روايات مرسل، غالباً از طبقة صحابه است؛ با اين همه، اصطلاح مرسل را نبايد به اين طبقه محدود و منحصر دانست (نگاه کنيد به همان، ص ۳۸؛ نيز ابن‌الصلاح، (م ۶۴۳ ق)، علوم الحديث، تحقيق ن. عِتر، دمشق، ۱۹۸۴، ص ۵۲، سطر۹).


حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
354
  • نام منبع :
    حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
    سایر پدیدآورندگان :
    مرتضي كريمي نيا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4302
صفحه از 534
پرینت  ارسال به