351
حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر

پي‌گفتار

آنچه از تحليل‌هاي پيشين به‌روشني حاصل مي‌شود اين است که نمي‌توان شبکه‌هاي اسناد را روي يکديگر انداخت خصوصاً وقتي صحابه‌اي که از طريق آنها حديثي خاص به نسل‌هاي بعدي منتقل شده، متفاوت باشند. پياده‌سازي نمودارهاي شبکه‌هاي اسناد روي برگه‌هاي ترانسپارنس و روي هم قرار دادن آنها يکي پس از ديگري، فقط به اين دليل که متون اين شبکه‌هاي اسناد به هم مربوط بوده و شباهت‌هاي لفظي ميان آنها وجود دارد تا چنين «نتيجه‌گيري» شود که آنها «...در واقع يک روايت با تفاوتهاي قابل اغماض‌اند که مي‌توان آنها را از نظر تاريخي قابل انتساب به پيامبر دانست» از نظر روش‌شناختي نادرست بوده و هيچ ثمري دربرندارد. اين مطلب بدين معناست که به طرق منفرد و خاص ميان cl ها تا پيامبر توجه نشده است.
در علوم اسلامي سنتي در سده‌هاي ميانه و دوران معاصر، (هنوز) به اين موضوع که انطباق شبکه‌هاي متفاوت اسناد بر يکديگر مقبول نيست، توجه نمي‌شود. افزون بر اين، اين انطباق ناآگاهانه، در قالب اصل تواتر صورت‌بندي شده است. اصطلاح تخصصي تواتر يعني تعداد اسانيد مختلفِ روايتي واحد آن قدر زياد است که بايد از ترديد دربارة جعلي‌بودن [روايت] صرف‌نظر کرد. من در جاي ديگر (MT, Chapter III) ادلّه‌اي براي اثبات اين نظريه ارائه کرده‌ام که صرف برچسب متواتر زدن به يک روايت، خود به ‌خود دليلي مسلّم و بي‌چون و چرا براي تاريخي ‌بودن انتساب آن به پيامبر صلي الله عليه و آله نيست؛ آن‌گونه که دانشمندان مسلمان تصور کرده‌اند و بر مبناي آن علم حديث در سده‌هاي ميانه را توسعه داده‌اند. ويژگي منحصر به فرد هر طريق اسناد و گنجينة داده‌هاي مطلقاً تاريخي آن، به همراه شواهد ضمني‌اي که از کنار هم قرار دادن تعدادي از اين قبيل طرق منحصر به فرد در شبکة اسناد به‌دست مي‌آيد و به محض بازسازي شبکه روي يک ورق اسرار خود را هويدا مي‌سازد، همگي تاکنون ناشناخته باقي مانده‌اند. از ميان محدّثان مسلماني که آثارشان را بررسي کرده‌ام، تنها ترمذي است که در جامع خود اندکي تيزبيني نسبت به طرق اسناد از خود نشان داده است، آنجاکه پس از ذکر اسناد و متن روايت به ارزش‌گذاري دربارة صحت و ضعف آن مي‌پردازد. گلدتسيهر اين موضوع را به‌اجمال دريافته بود ولي در نتايج پاياني کار خود آن‌طورکه بايد بدان نپرداخت. حتي شخصاً احساس مي‌کنم ـ البته نه بيشتر از احساس، زيرا تاکنون موفق نشده‌ام استنادات کافي براي آن فراهم کنم ـ که آنچه از زمان شاخت تاکنون «حلقة مشترک» مي‌ناميم، احتمالاً در تصحيح و تضعيف ترمذي براي احاديث نقش ويژه‌اي دارد. ظاهراً او به آنها با اصطلاح مدار (محور اصلي) اشاره کرده است. من در مقاله‌اي ديگر به اين نظريه خواهم پرداخت.


حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
350
  • نام منبع :
    حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
    سایر پدیدآورندگان :
    مرتضي كريمي نيا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4407
صفحه از 534
پرینت  ارسال به