301
حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر

آخرين بيماري پيامبر، از يک إسناد بهره مي‏برند. در اين روايت آمده است که پيامبر تقاضا نمود در خانة عائشة بستري شود، ولي در صحيح مسلم آمده هنگامي که با ميمونة بود، مريضي‏اش وخيم‏تر شد. صرف نظر از اين تفاوت، شکل حديث در بخاري و مسلم با ابن‌هشام موافق است.
(۵) نشانه‏هايي از تلاش براي بهبود بخشيدن به أسانيد از اين قرار است: براي نمونه، ابن‌هشام، ج ۴، ص۲۴۶ روايتي با إسناد ابن‌اسحاق از شخصي موثّق از ابو‌هريرة دربار? خروج ۳۰ دجّال قبل از روز قيامت نقل مي‏کند. همچنين أبوداوود، «ملاحم»، ص ۱۶ همين مطلب را در دو روايت آورده است. يکي از عبداللّه‏ بن مَسلَمة از عبدالعزيز بن محمّد از علاء از پدرش از ابوهريرة و ديگري از عبيداللّه‏ بن معاذ از پدرش از محمّد بن عمرو از أبو‌سلمة از أبوهريرة. روشن است که أبوداوود مي‏تواند أسانيدي بهتر از ابن‌اسحاق تا منبع نهايي و مشترک ارائه کند.
در آخرين مثال که ذيل شمارة ۲ نيز بدان اشاره شد، ابن‌اسحاق از زُهري از عبداللّه‏ بن ثعلبة روايت مي‏کند. إسناد احمد هم همين‏گونه است. امّا در همان صفحه، احمد نقل ديگري از همان روايت دارد که به جابر بن عبداللّه‏ منتسب است. عبداللّه‏ بن ثعلبة در وقت وفات پيامبر صلي الله عليه و آله ، حدوداً ۶ ساله بوده است و بنابراين نمي‏تواند براي اخبار زندگي پيامبر صلي الله عليه و آله ، نخستين منبع باشد. مي‏توان حدس زد روايتي که به جابر مي‏رسد، تلاشي براي بهبود بخشيدن به إسناد است.
آن‏چه از مجموعة اين نمونه‏ها برمي‏آيد اين است که رواياتي که با إسنادشان دست به دست شده‏اند، کم و بيش تغيير مي‏يابند، گرچه إسناد ممکن است بدون تغيير بماند. پيشتر ديديم که ميور هم چنين نظري داشت.۱ برخي مثال‏ها نشان مي‏دهند که هسته يا جوهر? اصلي روايات ممکن است بدون تغيير بمانند، گو اين‏که بعيد نيست اختلاف‏هايي در الفاظ و جزئيّات باشد. از اين امر مي‏توان چنين برداشت کرد که خبر از طرق متعارف نقل شده، امّا تغيير الفاظ آن در فرايند نقل نيز امکان داشته است. هر بخش از روايات را که بتوان از زماني نسبتاً متقدّم رديابي کرد، اغلب

1.. همين مقاله، پيشتر، صفحات نخست.


حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
300

نمونة ديگر اين‏ که ابن‌هشام، ج ۲، ص ۲۱۵ و مالک در مُؤطَّأ، «حدود»، ش ۱۱، روايتي با سندي واحد در باب مشورت يهوديان با پيامبر دربار? زن و مردي که مرتکب زناي محصنه شده‏اند، نقل مي‏کنند. گرچه روايت مالک کوتاه‏تر، ولي داستان يکي است. ابن‌هشام، ج ۲، ص ۲۱۳، نقل ديگري از همين ماجرا را با إسنادي متفاوت ارائه کرده که جزئيّات آن به هيچ وجه يکسان نيستند. اين نکته‏اي بسيار مهم است که ابن‌اسحاق و مالک، هنگام نقل از منابع مشترک، با يکديگر توافق دارند.
ابن‌هشام، ج ۳، ص ۱۰۳ به بعد و احمد بن حنبل، مسند، ج ۵، ص ۴۳۱ در ذکر إسناد بسيار به هم نزديک‏اند؛ احمد، روايت را از يزيد بن هارون از ابن‌اسحاق روايت کرده و ابن‌هشام نيز همين إسناد را ارائه مي‏کند. روايت در باب نگاه کردن پيامبر به مقتولي در اُحد است. با اين‏که اختلاف الفاظ دو روايت بسيار چشمگير است، امّا اختلاف اساسي وجود ندارد.
(۳) گاه اصل إسناد يکي، امّا جزئيّات ماجرا متفاوت است. في‌المثل ابن‌هشام، ج ۲، ص ۱۱ به بعد و بخاري، «کفالة»، ش ۴ و «مناقب الأنصار»، ش ۴۵، رواياتي دارند که در اصل حکايتي دربار? ابن‌دَغينة (دُغُنَّة) است که به ابوبکر پناه (جوار) مي‏دهد و بعد مي‏خواهد از قول خود برگردد، البته در جزئيّات، اختلافاتي هست.
(۴) گاه إسناد يکي است، امّا بخش اعظم جزئيّات متفاوت است. براي نمونه ابن‌هشام، ج ۳، ص ۳۷۲ و بخاري، «شروط»، ش ۱۴، إسنادي ارائه مي‏کنند که به ابن عمر مي‏رسد، دربار? جراحتي که وي غافلگيرانه در خيبر برمي‏دارد و اقدام پدرش در اين خصوص را نقل مي‏کند. امّا در حالي‏که مقصود پرداختن به يک حادثه بوده، جزئيّات يکي نيستند.
نمونة ديگر اين‏که ابن‌هشام، ج ۴، ص ۲۴۹ و مُؤطَّأ، «حج»، ش ۱۸۰ هر دو با يک إسناد از مُحرِم بودنِ پيامبر صلي الله عليه و آله هنگامي که ديگران از احرام خارج شده بوده‏اند، خبر مي‏دهند. دليل اين امر در هر دو جا يکسان است، ولي شرايطي که به آن مي‏انجامد، در دو روايت مختلف‏اند.
در نمونه‏اي ديگر ابن‌هشام، ج ۴، ص ۲۹۲، بخاري، «وضوء»، ش ۴۵ (قس، «اذان»، ش ۳۹) و «مغازي»، ش ۸۳ و مسلم، «صلوة»، ش ۹۱، همگي در توصيف

  • نام منبع :
    حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
    سایر پدیدآورندگان :
    مرتضي كريمي نيا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4371
صفحه از 534
پرینت  ارسال به