رشد [روايات فقهي] حکايت ميکنند. در مرحله بعد، وي فرايند رشد مشابهي را براي «دورة ماقبل تدوين»،۱ يعني حدوداً دورة پيش از ۱۵۰ هجري، مفروض گرفت و مدعي شد روايات فقهي منقول از پيامبر که مالک بن انس (م. ۱۷۹ ق)، مؤلّف اولين مجموعة اساسي از روايات فقهي گرد آورده، يک نسل پيش از او شکل گرفته است.۲ لذا به چنين قاعدهاي ميرسيم:
«هيچ روايت فقهي نبوي را تا زماني که خلافش اثبات نشود، نميتوان مؤثّق يا ضرورتاً موثّق دانست. حتي نميتوان گفت اين حديث با اندکي ابهام گزارهاي صحيح در زمان خود [پيامبر صلي الله عليه و آله ] يا عصر صحابه بوده است.
به عکس بايد آن را بياني مجعول از رأيي فقهي دانست که بعدها صورتبندي شده است».۳
اين سخن عيناً درباب روايات منقول از صحابه و تا حد بسيار زيادي، راجع به روايات تابعين نيز صادق است؛ با اين تفاوت که جعل اين گونه روايات اندکي زودتر آغاز شده بود.۴ بنابراين، نيمة نخست قرن دوم را بايد زماني دانست که مجموعة روايات فقهي اوّليّه در آن دوره شکل گرفت و اين روايات بهنوبة خود به نخستين جوامع حديثياي راه يافتهاند که از نيمة دوم قرن دوم، يعني با آغاز دورة ادبي تدوين شدهاند.۵ امّا بسياري از رواياتي که در جوامع حديثي اوّليّه و مابعد آن يافت نميشود، تنها از نيمة دوم قرن دوم بهبعد ساخته شدهاند.۶
به نظر شاخت، نتايج پژوهش وي در باب احاديث فقهي بر ديگر حوزههاي حديثي، از جمله روايات کلامي و تاريخي نيز صدق ميکند. وي درباره روايات سيره چنين ميگويد: «بخش قابل ملاحظهاي از سيرهنگاريهاي متعارف براي
1.. Ibid., ۱۴۹.
2.. Ibid.
3.. همان جا. اين رأي را شوالي قبلاً، ۴۰ سال پيش ابراز کرده بود (نگاه کنيد به پانويس شماره ۲۹ در همين مقاله).
4.. Ibid., ۱۵۰,۱۷۶.
5.. Ibid., ۱۷۶.
6.. Ibid., ۴, ۱۳۸, ۱۴۳-۵۱.