283
حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر

حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
282

لازم است رفتار مدارس يهودي در دوران تلمودي را همان الگويي بدانيم که نظام إسناد براساس آن به سنّت اسلامي انتقال يافت. پس از آنکه اصل توثيق متن روايت از طريق ذکر إسناد و سلسلة راويان تثبيت شد، برخي مشابهت‏هاي ظاهري تطوّر و تکامل پيدا کرد. از سوي ديگر، اين امر کاملاً طبيعي بود که در جريان تطوّر و تکامل نظام إسناد اسلامي، برخي اوصاف و احوال خاص اين نظام پديد آيد. با اين همه، برخي تعابير و اصطلاحات در دست است که نمي‏توانسته‏اند در آن زمان يکباره و ارتکازاً جعل شده باشند. في‌المثل به کارگيري «شهد» و مشتقات آن در اصطلاحات إسناد،۱ کاربرد «هيعيد» در متون سنّت يهودي را به خاطر مي‏آورد. نمونه‏هاي فراواني از اين امر در رسالة «عِدُيوت» هست که بر همين اساس «شواهد» (testimonies) ناميده شده‏اند. بي هيچ ترديد، اصطلاح حديثِ مسلسل در اطلاق بر زنجيرة متّصل راويان، برگرفته از شِلشيل شموعا۲ است و واژة سِلسِلة با شَلشِلِتِ عبري در ترکيباتي چون شَلشِلِت يُحَسِن و شَلشِلِت ها-أبُت۳ مطابقت دارد. باب به معناي فصل و بخش، که پيشتر فرانکل۴ ريشة عبري آن را نشان داده بود، واژه‏اي دخيل است که دقيقاً از کاربرد زباني متون سنّت يهودي وارد شده است. ابن‌اسحاق که در نوشته‏هاي خود تعابيري چون امر، ذکر، قصه، شأن و خبر را به کار مي‏برد، هيچ‏گاه «باب» را به اين معنا به کار نبرده است. و دست آخر اينکه «إسناد» به معناي لغوي‏اش، همان «أشمَختا»ي عبري را تداعي مي‏کند. أشمَختا در يهوديت يعني تکيه کردن يک سنّت بر آيه‏اي در عهد عتيق که در آن آيه، به اين سنّت اشاره‏اي بيابيم.
تا اينجا اسلام و مسلمانان را صرفاً طرف گيرنده به شمار آورديم؛ امّا در روي ديگر سکّه ممکن است پس از اقتباس کلّيّت نظام إسناد از ادبيّات سنّت يهودي، چنين نظامي از طريق مدرسة إسناد اسلامي به سنّت يهودي بازگشته باشد. از همين رو، به رغم فراواني اسامي راويان در متون تلمودي، هيچ کس در آنجا تا پيش از دوران اسلامي تلاشي نکرده بود که اسامي راويان و ناقلان [در سنّت يهودي] را نظم و ترتيب تاريخي بخشد. قديمي‏ترين تلاش به جا مانده براي تنظيم تاريخي نام راويان، سِدرِ تنّائيم و أمورائيم است که بعد از سال ۸۸۵ ميلادي تدوين يافته است.۵ پس از آن، نامة گائون شريرا در ثلث آخر قرن نهم ميلادي تأليف شده است. از سوي ديگر، تاريخِ قديمي‏ترين مکتوب عربي در باب نقد إسناد به حوالي نيمة قرن هشتم ميلادي بازمي‏گردد.۶ از آنجا که آثار يهودي فوق در مناطق اسلامي نگاشته شده‏اند، معقول است بگوييم يهوديان اين دوره، در اين توجّه تاريخي وامدار و تأثير يافته از مسلمانان بوده‏اند.

1.. نک. البخاري، علم، ش ۳۳؛ صلاة، ش ۶۷؛ أدب، ش ۹۱؛ جمعة، ش ۳، افزون بر اين نک. به نقل‏هاي گلدتسيهر از بخاري، مسلم، و أحمد بن حنبل در سه مقاله و کتاب زير: Ignaz Goldziher, “Neue Materialien,” ۴۸۷; Ignaz Goldziher, “K?mpfe,” ۸۶۱; Ignaz Goldziher, Abhandelungen yur arabischen Philologie (Leiden, ۱۸۹۶-۹۹), I, ۴۹.

2.. نک. همين مقاله، پيشتر، پانويس ش ۳۱.

3.. References from Jacob Levy, Neuhebr?isches und chald?isches W?rterbuch über die Talmudim und Midraschim (Leipzig, ۱۸۷۶-۸۹), IV, ۵۶۹.

4.. Sigmund Fr?nkel, Die aram?ischen Fremdw?rter im Arabischen (Leiden, ۱۸۸۶), ۱۴. «دِلت» عبري قبلاً همين معنا را مي‏داده است. نک. عهد عتيق، ارميا، باب ۳۶، آيه ۲۳.

5.. Moritz Steinschneider, Die Geschichtsliteratur der Juden in Druckwerken und Handschriften (Frankfurt, ۱۹۰۵), I, ۱۲, ۲۳.

6.. Otto Loth, “Ursprung und Bedeutung der ?abaq?t, vornehmlich der des Ibn Sa?d”, ZDMG ۲۳ (۱۸۶۹), ۶۰۷; Sachau, “MUs? ibn ‘U?ba,” ۱۹۴.

  • نام منبع :
    حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
    سایر پدیدآورندگان :
    مرتضي كريمي نيا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4370
صفحه از 534
پرینت  ارسال به