279
حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر

آيا اسناد را عالمان عرب اختراع کرده‏اند؟ کايتاني به اين نکته توجه کرده که خاستگاه إسناد در شبه جزيره نبوده است.۱ امّا همو هيچ نقطة ديگري را براي منشأ إسناد ذکر نمي‏کند. در متون تاريخي متعلق به دوران باستان در منطقة شرق، نمونة مشابهي نمي‏توان يافت. تنها خاستگاه احتمالي باقي مانده را در متون سنّت يهودي مي‏يابيم که آن نيز نظامي بسيار پيشرفته از ذکر رجال سند دارد. اين نظام، بسيار مشابه با همان نظام إسناد است. اکنون براي يافتن منشأ يهودي إسناد مجبوريم اين دو نظام را در کنار هم گذاريم و بسنجيم.
پيوند ميان قرآن و حديث مشابه با رابطة دو سنّت مکتوب و شفاهي در يهوديت است. همچنان که اين دو در يهوديت از اهمّيّتي يکسان برخوردارند، دعوي مسلمانان [: اسلام] نيز از آغازين دوره‏ها اين بوده است که حديث يا دست کم روايات مشتمل بر اقوال و افعال پيامبر، همانند قرآن از منشأ الهي برخوردارند. بعيد نيست که اين امر متأثر از ديدگاه يهوديت روي داده باشد،۲ به ويژه آنکه در احاديث موجود شواهدي مي‏يابيم که بر جايگاه تعاليم و سنّت شفاهي در يهوديت اشاره دارند.۳ موسي عليه السلام شريعت خويش را شفاهاً دريافت کرده بود و قرن‏ها پيش از پيدايش اسناد در اسلام و عمل رسانيدنِ ناقلان به پيامبر صلي الله عليه و آله ، اين پرسش در يهوديت مطرح شده بود که حاملان علم از زمان موسي تا معلمان دورة تنّائيمي چه کساني بوده‏اند. عبارات معروف زير از ابوت، باب ۱، آية ۱ به روشني بر اصل محتواي شريعت شفاهي دلالت مي‏کند.۴
موسي شريعت را در کوه سينا دريافت کرد و آن را به يوشع ابلاغ کرد؛ يوشع آن را به پيروان منتقل ساخت؛ آنان به پيامبران، و پيامبران نيز يکي پس از ديگري آمدند تا شريعت به مردان کنيسة بزرگ (Great Synagogue) رسيد.
اگر از اصطلاحات اسلامي استفاده کنيم، در اينجا تنها با «طبقات» مواجهيم. نام‏هاي برخي رجال [: راويان] همراه با معروف‏ترين سخنان ايشان در ابوت، باب ۱، آيات ۲ ـ ۱۳ آمده است. سلسله راويان از سيمئون عادل و آنتيگونوس سوخويي به «ازواج» چهارگانه و از آنجا تا به هيلّل و شمّاي مي‏رسد. علاوه بر اين سند که بر انتقال عام شريعت شفاهي دلالت مي‏کند، در فقرات ديگر شواهدي دال بر نقل روايات موردي از دوران موسوي (Mosaic time) مي‏يابيم. نمونة زير منقول از پئا، باب ۲، آية ۶ است:
ناحوم کاتب مي‏گويد: اين را از مِئَشا شنيدم و او از پدرش و او از جمعي و آن‏ها آن را از پيامبران به عنوان شريعت موسي دريافت کرده‏اند که اصل آن را در کوه سينا به موسي چنين اعطا کرده‏اند. «هر که مزرعه‏اش را با دو نوع گندم بکارد،....»
همين که قاعد? توثيق محتواي حديث را با افزودن نام راويان حديث بنا نهادند، طولي نکشيد که اين سنّت ديگر به روايات منقول از دوران موسي محدود باقي نماند. در مکتب و مدرسه، إسناد را هنگام ذکر اقوال راويان تنّائيمي و امورائيمي به کار مي‏بردند. درست است که امروزه منقولات اندکي از «تعاليم شفاهي» با سلسلة اسانيد کامل برجا مانده است، امّا در متون تلمودي تعداد فراواني از اين گونه سلسلة اسانيد را مي‏توان يافت که رجال آن اقوال راويان پيشين را بازگو مي‏کنند.۵ روشن
است که تنها آرا و نظريات فقهي حقوقي است که با اين روش مطرح مي‏شده است، به جز اين منقولاتي با مباحث بسيار متنوع و نيز نقل حکايات و ماجراها نيز هست که مورد اخير با بحث کنوني ما ارتباطي وثيق مي‏يابد. راويان اين اخبار تنها از صنف عالمان نيستند، بلکه در ميان آنها افرادي از طبقات مختلف اجتماعي و به ويژه در نقل حوادثي که در خانواده‌ها رخ داده است، زنان را مي‏يابيم. مثلاً در داستان سرنوشت جسد ربي اليعازر چنين آمده است: «ربي شموئيل برنحمني مي‏گويد مادر ربي جاناتان برايم نقل کرد که همسر ربي اليعازر به او گفته است:...»۶ نمي‏توان نمونه‌اي مشابه با اين نقل، نزديک‏تر از ـ في‌المثل ـ سخنان منقول‏تر از عائشة تصور کرد.
کم نيستند جملاتي که اين عمل را در امر آموزش و مدرسه، نظراً تشويق مي‏کنند. اين جمله را مکرّراً نقل مي‏کنند که «هر که سخني را همراه با ذکر نام نخستين گويندة آن بگويد، عالَم را به نجات رهنمون ساخته است.»۷ در تأييد اين سخن، مي‏افزايند که۸ روزي ربي جاناتان از اين که ربي اليعازر روايتي را بدون ذکر وي در سلسلة سندش در مدرسه خواند، خشمگين شد. بر اينها بيفزاييد که از همگان مي‏خواستند سرسختانه هر روايتي را به قديم‏ترين مرجع ممکن برساند: «اگر مي‏توانيد سند روايتي را تا خود موسي عليه السلام عقب بريد، حتماً اين کار را بکنيد.»۹ حس مسئوليت ناقلان روايات و اقوال همواره مورد بحث و جدل بوده است. «کسي که روايتي را براساس سخن کسي که نخستين بار آن را گفته است، نقل کند بايد خود را در برابر گويند? اصلي حاضر بداند.»۱۰ مي‏گويند فردي که نامش را به عنوان منبع روايت منقول برده‏اند، حتي پس از مرگش بسي خشنود مي‌ماند. حس خشنودي وي را چنين توصيف مي‏کنند. «آن که در اين جهان نامش را در شمار راويان سخني آورند، گويي چنان است که در قبر خود لبانش را در بيان آن جمله حرکت

1.. Leone Caetani, Annali, I, ۳۰ § ۱۰ (Introduzione).

2.. Ignaz Goldziher, “K?mpfe um die Stellung des ?ad?× Im Islam”, ZDMG ۶۱ (۱۹۰۷), ۸۶۴.

3.. همان، ص ۸۶۵.

4.. آووتِ ربي ناتان حلقه‏هاي بيشتري براي اين زنجير? نقل ذکر مي‏کنند.

5.. Cf. the posthumos work by Wilhelm Backer, Tradition und Tradenten in den Schulen Palastinas und Babyloniens (Leipzig, ۱۹۱۴). سلسله سندها اندازه‏هاي متفاوتي دارند. برخي از آن‏ها دست کم هشت واسطة نقل دارند؛ مانند: Nedarim ۸a.

6.. B?b? mes??a ۸۴b.

7.. Abot VI. ۶ et passim.

8.. Yeb?m½t, ۹۶b.

9.. Yerush. Qiddushin ۶۱ a et passim.

10.. Ibid.


حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
278
  • نام منبع :
    حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
    سایر پدیدآورندگان :
    مرتضي كريمي نيا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4409
صفحه از 534
پرینت  ارسال به