159
حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر

اکنون بحث گذشته را با ذکر شواهدي مکتوب تکميل مي‏کنم که متکلمان اسلامي براي اثبات اين ديدگاه «وحي دوگانه» (double revelation) مکرراً بدان استناد کرده‏اند. بررسي اين شواهد، آگاهي ما از روش‏ها و مکاتب تفسيري را نيز ارتقا مي‏بخشد. ظاهراً مدرسة حسن بصري در ارائة چنين شواهدي بسيار تلاش کرده است. يکي از برجسته‏ترين افراد اين مدرسه، عالم بصري قتادة بن دعامة (متوفاي ۱۱۷ يا ۱۱۸ ق) است. تفسيري منسوب به او بر آية ۳۴ سورة احزاب، تفسيرهاي تلمودي از نمونه‏هاي مشابه را به خاطر مي‏آورد. «وَاذکرنَ مَا يُتلي فِي بُيُوتِکُنَّ مِن آياتِ الله والحِکمَة»، قال من القرآن والسنة.۱ اين آيه به همسران پيامبر صلي الله عليه و آله تذکر مي‏دهد که آنچه از آيات خدا و حکمت در خانه‏هاي آنها تلاوت مي‏شود به ياد آورند. «آيات» به «قرآن» و «حکمت» به «سنّت» تفسير شده است. در اينجا با استشهادي از کتاب آسماني تلاوت مي‏شود به ياد آورند. «آيات» به «قرآن» و «حکمت» به «سنّت» تفسير شده است. در اينجا با استشهادي از کتاب آسماني مواجهيم که در آن، خداوند بر يکسان بودن اين دو رکن وحي صحه مي‏گذارد. البته اين مسئله را نبايد از نظر دور داشت که «سبب خاص» اين آيه با کاربردي چنين گسترده و بزرگ از آن چندان سازگار نيست. نتيجتاً از همان زمان و به همين شيوه، به دنبال قرائن مناسب ديگري مي‏گشتند. في‌المثل از نحوة معرفي حضرت محمد صلي الله عليه و آله در قرآن: «پيامبري که از جانب خدا فرستاده شد تا کتاب و حکمت به شما بياموزد؛ وَيُعَلِّمُکم الکتابَ وَالحِکمَة»،۲ و «کسي که خدا کتاب و حکمت را بر او وحي کرده است»۳ در آن روزگار، تعبير «کتاب و حکمت» را به اعطاي اعتبار و منشأ الهي يکسان و همانند به سنّت (يعني حکمت) در کنار کتاب خدا تفسير مي‏کردند. امّا بانيان اين تفسير۴ ذکر نمي‏کنند که ترکيب «کتاب و حکمت» عبارتي ضابطه‏مند در

1.. ابن‌عبدالبرّ، جامع بيان العلم، ص ۱۵ که در چند نقل آن به قتادة مي‏رسد.

2.. بقره، ۱۴۶؛ نيز نک. بقره، ۱۲۳؛ آل‌عمران، ۱۵۸؛ نساء، ۵۷؛ جمعه، ۲.

3.. نساء، ۱۱۳.

4.. منقول است که اين تفسير به حسن بصري بازمي‌گردد؛ اما هيچ إسنادي در کار نيست، تنها آمده است: و عن الحسن.


حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
158

در اين بخش هدف آن بود که نشان دهيم اخبار و گزارش‏هاي قديمي که تاکنون ذکر شد، همگي بيان‏گر نگراني خاصي درباب کتابت حديث است؛ نگراني از تبديل احاديث به نوعي ميشنا در عرضِ قرآن. در آن صورت، آن چنان که از کلام ناقلان اين روايات بر‌مي‏آيد، اين احاديث به مکتوبات فقهي غيرقرآني (مِن غَيرِ کتاب اللّه‏) و برخوردار از اعتباري الهي تبديل مي‏شد. امّا اين منقولات (يا احاديث فقهي) از چنان وثاقتي برخوردار نبودند که بتوانند قانون‏گذاري (= وضع احکام) را توجيه کنند.

چهارم

اين نگراني‏ها خيلي زود از ميان رفت. ديدگاه سنّتي و متداول در جامعه از جهات گوناگون به ارزش و اعتبار والاي حديث ايمان آورد. پيشتر آورديم۱ که اصل برابري اعتبار قرآن و حديث تا کجا در مکاتب کلامي قرون دوم و سوم هجري پايه‏گذاري شد. درواقع اين اعتبارِ برابر تا آن جا پيش رفت که گاه از امکان نَسخ قرآن با سنّت سخن مي‏گفتند، چه اين هر دو به هر حال وحي الهي بودند.

1.. Cf. Muhammedanische Studien, II, ۲۰ff.

  • نام منبع :
    حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
    سایر پدیدآورندگان :
    مرتضي كريمي نيا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4350
صفحه از 534
پرینت  ارسال به