ميتواند اشارهاي باشد به نوشتههاي فقهي غير قرآني مانند آنچه در احاديث مکتوب وجود داشت. امّا ابوعبيده اين برداشت را چنين نقل و رد کرده است. «اين چگونه ممکن است؟ چگونه ابنعُمَر از حديث نهي ميکند، حال آن که وي در ميان صحابه از راويان کثير النقل است؟»۱ او نهي مذکور در سخن عبداللّه بن عُمَر را به اخذ و پذيرش تعاليم يهود (الأخذُ عَن أهلِ الکتابِ) تفسير ميکند.۲ امّا به هر حال همگان پذيرفتهاند۳ که مراد از مُثَنَّاة کتابي است جز کتاب خدا که أحبار يهود بعد از موسي تأليف و تدوين کردند (إنَّ أحبَارَ بَنِي إسرائيلَ بَعدَ مُوسي وَضَعُوا کتَاباً فِيمَا بَينَهُم عَلي مَا أرَادُوا مِن غَيرِ کتَابِ الله فَهُوَ المُثَنَّاةُ).۴ در قاموس اين نکته افزوده شده است که «آنان در اين کتاب هر چه ميخواستند مجاز يا ممنوع ميکردند».۵
تطبيق مَثناة بر مَثنيتا (يا همان ميشنا) خيلي زود در محافل اسلامي به فراموشي سپرده شد، زيرا محدّثان بعدي اين نحوه تعبير از حديث را به سبب لحن نامناسبش،
در مجموعههاي رسمي حديث نقل نکردند. در علوم اسلامي، واژه «اشمات» (ishmath)۶ براي اشاره به مکتوبات فقهي يهود به کار رفت. اين واژه خيلي زود دچار سوء تعبير شد و دايرة معنايي آن گسترده شد تا آن جا که براي محافل خيالي به کار ميرفت.
1.. ابنمنظور، لسان العرب، همانجا. «وَلَم يُرِدِ النَّهي عَن حَديثِ رَسُولِ الله وسنّته وَکيفَ يَنهي عَن ذلِک وَهُوَ مِن أکثر الصَّحَابَةِ حَدِيثاً عَنهُ».
2.. Cf. Muhammedanische Studien, II, ۱۳۷.
3.. جوهري ديدگاهي متفاوت دارد. او مَثناة را به اشعاري شبيه به دوبيتيهاي فارسي تفسير و تعبير ميکند. نقل است که رواج اينگونه اشعار يکي از علائم آخرالزمان است.
4.. ابنأثير، النهاية، همانجا. ابوعبيدة که خود متهم به يهوديزاده بودن است (Muhammedanische Studien, I, ۲۰۳)، اين تفسير را (ابنمنظور، لسان العرب، همانجا) را از فردي عالم به کتابهاي قديمي پرسيده است و از همو نقل ميکند «سَئَلتُ رَجُلاً مِن أهلِ العِلمِ بِالکتُبِ الأولي قَد عَرَفَهَا وقَرَأهَا».
5.. مرتضي زَبيدي، تاج العروس (بولاق، ۱۳۰۶ ـ ۱۳۰۷ ق)، ج ۹، ص ۶۱، پايين صفحه. «أحَلُّوا فِيهِ وَحَرَّمُوا ما شَاءُوا».
6.. Also shamatA; cf. Gustave Rothstein, “Der Kanon der biblischen Bücher bei den babylonischen Nestorianern im ۹./۱۰. Jhdt.” ,ZDMG ۵۸ (۱۹۰۴), ۶۶۰.