109
حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر

حلّ آن است. ابن‌تيميّة بي‌نتيجه اظهار مي‏داشت که پسنديده نيست مسلماني ادعا کند باهوش‌تر از اسلاف خويش است، در حالي که آنان از هر نوع نظرپردازي درباره ماهيت خدا پرهيز مي‏کردند. او هرگز نتوانست آن نيروهاي معنوي را که قلب مؤمنان سلف آکنده از آن بود، احيا کند. تبعيّت متعصّبانه او از متن قرآن و ردّ قاطع هر نوع تأويل (هرچند بدون توجيه) اشتهار به تشبيه را برايش به ارمغان آورد. در تحليل نهايي، عدم امکان احياي دوبارة اسلامي که از مدتها قبل رو به ضعف نهاده بود، مهم‌ترين عامل عدم توفيق تلاش‏هاي ابن‌تيميّة در زمان حياتش بود.
با اين حال، اعتقاد به اسوه بودن شخصيت پيامبر صلي الله عليه و آله در جامعة اسلامي زنده ماند. کاري که ابن‌تيميّة نتوانست آن را به انجام رساند، مجدداً در سدة دوازدهم به دست محمّد بن عبدالوهّاب از سرگرفته شد. او همچون ابن‌تيميّة با تمام بدعت‌ها به جنگ برخاست و در بيشتر مسائل همان موضع سلف بزرگ خويش را اتخاذ کرد. امّا اين بار حديث‏گرايي بايد به نتايج بيشتري دست مي‏يافت. نهضت وهّابي خود را در ميان بدوياني که از زمان پيامبر فقط در ظاهر مسلمان شده بودند، تثبيت کرد. در طول قرن‌ها حديث‏گرايي سرسختانه به سنّت پاي‏بند بوده و مانع نفوذ عوامل خارجي براي تباه ساختن خصلت ممتاز اسلام شده است و اکنون با تکيه بر روح اصيل و بومي اسلام، ارتباطي مستقيم با نيروهاي ديني که زماني خود را در چهرة پيامبر اسلام نشان داده بودند، برقرار کرده و دستاوردهاي خود را به اوج کمال رسانده است.


حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
108

معيارهاي خطاناپذير قرآن و سنّت را سرسختانه بر تمام جنبه‏هاي عمومي و خصوصي زندگي به کار بست. انتقادات او موجب درگيري شديد او با اغلب صاحبان قدرت در آن زمان شد. او با علماي مکتب‌هاي رسمي فقهي اختلاف پيدا کرد، زيرا مغالطات آنان را افشا مي‏کرد و روحيّة تقليد تنگ‏نظرانة آنان را که در آن ائمّة مکتب‏هاي فقهي مقامي بالاتر از پيامبر داشتند، او را معذّب مي‏ساخت. تأکيد او بر اين که عقل‌گرايي که درصدد تحکيم حقيقت وحي بر مبناي اصول عقلي است، بذري بيگانه در بوستان اسلام است، متکلّمان سنّتي را آزرده‏خاطر مي‏ساخت. او با انگ غيراسلامي زدن به مشرب وحدت وجودِ طريقت‌هاي تصوف خشم آنان را بر مي‏انگيخت. ديدگاه ابن‌تيميّة که در آن به ايماني ساده و بي‌تکلّف به قرآن و اسوه بودن حضرت محمّد صلي الله عليه و آله قناعت مي‏شد، با انديشة کلامي مکاشفة غزّالي تضادّي بنيادي داشت. اين انديشة کلامي، نگرش عرفاني را جانشين دين سلف مي‏ساخت و با کمي جزم‏انديشي اشعري به آموزه‏هاي ساده قرآني معاني جديدي مي‏بخشيد؛ علاوه بر اين، بدون نگاهِ منتقدانه درباره حديث تاريخي، مطالب افسانه‏اي صرفاً بدان سبب که ارزش عبادي داشتند، پذيرفته مي‏شد. ابن‌تيميّة با همان شدت به جنگ با برداشت‌هاي عاميانه از پيامبر و اوليا برخاست. امّا اصل اجماع که در شعور جمعي سنّيان عميقاً ريشه داشت، قدرت خود را نشان داد. ابن‌تيميّة موفق نشد چهار مذهب اصلي اهل سنّت را که متکي بر اجماع يا بازگشايي باب اجتهاد بود، از ميان بردارد. حتي «بدعت‌هايي» که کاملاً مخالف قرآن و سنّت بود تا آنجا که اجماع آن را تأييد مي‏کرد، مصون از اعتراض بود.
علاوه بر اجماع، کلام اشعري موجب عقيم ماندن نقشة اصلاحي ابن‌تيميّة بود. کوشش براي هماهنگ‏سازي عبارات تشبيهي قرآن مانند دستان، پاها و چشمان خدا با مفهومي مطلقاً معنوي از او، تمام طيف‏ها ـ از تشبيه محض تا معنويتي متعالي ـ را دربر مي‏گرفت. پيشتر در قرن دوم هجري، بزرگان اهل سنّت پي برده بودند که فرد مسلمان مي‏تواند از دام افراط و تفريط حذر کند اگر حقيقت آيات قرآن را بپذيرد بي‏آن که از چگونگي يا مفهوم آن پرسش کند. امّا از نظرگاه منسجم اهل سنّت اين راه در نهايت نمي‏توانست قانع کننده باشد، زيرا اين نه حلّ مسئله که چشم‏پوشي از

  • نام منبع :
    حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
    سایر پدیدآورندگان :
    مرتضي كريمي نيا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4313
صفحه از 534
پرینت  ارسال به