105
حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر

شاگردانش او را ترک کردند،۱ و ابن‌جُرَيج (۸۰ ـ ۱۵۰ ق) از علماي بزرگ مکّه يک روز که آوازه‌خواني را به خانه‌اش خوانده بود، خشم مهمانان شرقي خود را برانگيخت.۲ از طرفي محدّثان شرقي با دانش‌هاي ايراني تا آنجا که مغايرتي با روح اسلام نداشت، مخالفتي نداشتند. درباره حمّاد بن زيد ‌بصري (۹۸ ـ ۱۷۹) که در درست کيشي‌اش به سختي مي‌توان ترديد کرد، گفته مي‏شد که فقه را از عمر و ادب را از خسرو آموخته است.۳ اين نگرش آزادانديشانه و باز محدّثان را که زمينه درک ارزش آموزش هنرهاي غيرديني (ادب) را فراهم مي‏کرد و سبک‌هاي مختلف زندگي را تا آنجا که با سنّت هماهنگي داشت مي‌پذيرفت، به روشن‌ترين وجه مي‌توان در آثار ابن‌قتيبة (۲۱۸ ـ ۲۷۶ ق) مشاهده کرد که نقش مهمي در احياي سنّت که حاصل پيروزي اهل حديث بود، داشت (لازم به يادآوري است که نظرية حکومت معتزلي در سال ۲۳۷ منسوخ شده بود). آثار جدلي او به ويژه تأويل مختلف الحديث حکايت از آن دارد که او متکلّمي به شدت سنّتي بود و بر آن بود تا ايرادهايي را که معتزليان طرح کرده بودند، از طريق مجموعه‌اي از احاديث گزينش شده و با بهره‌گيري از تأويلي ماهرانه و منسجم رد کند. در برخي ديگر از آثارش به فرهنگ کاتباني (کُتّاب) پرداخت که عاملان ديواني از ميان آنان استخدام مي‏شدند و فرهنگي مطلوب را تبيين کرد که بازتابي بسيار گسترده داشت. او در مقدمة کتاب اصلي‌اش، عيون الأخبار اين اصل را بيان مي‏کند که مؤمن بايد در امور ديني و موضوعات حلال و حرام به راويان گردن نهد و از آنان پيروي کند، امّا در ساير زمينه‌ها (يعني آنچه در حوزة دين نيست) بايد علم را از هر کجا که مي‏تواند کسب کند: العلم ضالّة المؤمن. بدين ترتيب، ابن‌قتيبة به هيچ روي خود را به آنچه ويژة سنّت اسلامي بود، مقيد نکرد (کتاب ده جلدي او تمام حوزه‌هاي دانش غيرديني را دربر مي‌گيرد)؛ وي

1.. ياقوت، إرشاد الأريب، ج ۵، ص ۶۴ و جاهاي ديگر.

2.. کتاب الأغاني، ج ۱، ص ۴۰۸ و بعد.

3.. ذهبي، تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۲۱۲. [خسرو پرويز به سال ۷ و عمر بن خطاب به سال ۲۳ هجري به قتل رسيدند و روايت تذکرة الحفاظ ذهبي «يقول: کنت اذا رأيت حمّاد بن زيد قلت أدّبه کسري و فقّهه عمر رضي اللّه‏ عنه» از باب تمثيل است نه حقيقت. مترجم]


حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
104

مضمون آنچه شنيده بودند، خشنود بودند. اگر دغدغة آنان نقل عين الفاظ حديث بود، اين روال (که از زمان زُهري به بعد به طور گسترده دنبال شد) که احاديث با متن يکسان ذيل اِسناد جمعي قرار داده شوند، هرگز رواج نمي‏يافت. آنان بيشتر نگران محتواي حديث بودند و به جمله‏بندي و نمود صوري آن کمتر توجه داشتند. موضع‏گيري آنان در برابر علم نوپيداي نحو مختلف بود. برخي چون أعمش به اين دليل که محال است پيامبر در سخن خطا کرده باشد، تمام اشتباهات نحوي را اصلاح مي‏کردند.۱ از سوي ديگر، بعضي خطر دست بردن در متن نقل شده را نپذيرفتند.۲ امّا اغلب آنان به چنين مسائلي اهمّيّت نمي‌دادند. چهرة شاخصي چون بخاري توضيح برخي مطالب توراتي را که در قرآن بدانها اشاره شده است، از کتاب المجاز ابو‌عبيدة (متوفاي ۲۱۰ ق)، نحوي بصري اقتباس کرده و در جاي جاي تفسيرش از اين کتاب بهره برده است، بي‌آنکه نام منبع را ذکر کند يا بگويد که او از خوارج بود.۳
محدّثان به مطالب مورد علاقة لغويان به اندازة مسائل نحوي بي‏توجه نبودند. روح شرک‏آميز اشعار جاهلي عرب به شدت برايشان ناگوار بود. هرچند خود حضرت محمّد صلي الله عليه و آله ، به رغم آن که گهگاه به شاعران مي‌تاخت، شعر را جايز مي‏شمرد. در واقع، نفرت شديدي که برخي از شعر در دل داشتند، عموميت نيافت. شُعبة از بزرگان اهل حديث با رؤبة و ديگر شاعران ارتباطي دوستانه داشت،۴ و شعر را فراغت از تحصيل حديث مي‏دانست.۵ حتي بسياري از محدّثان در حجاز دوستدار موسيقي بودند. از سوي ديگر در عراق اکثراً با آن مخالف بودند. وقتي عکرمة (متوفاي ۱۰۷ ق)، مفسر قرآن، در بصره گفت که غنا را دوست مي‌دارد، بسياري از

1.. ياقوت، إرشاد الأريب (يادبود گيب، مجموعة ۶)، ج ۱، ص ۲۰.

2.. ياقوت، همانجا؛ جاحظ، بيان (قاهره، ۱۳۱۱)، ج ۲، ص ۲.

3.. ابن‌حجر، تهذيب التهذيب، ج ۱۰، ص ۲۴۷.

4.. مرزُباني، مُوَشَّح، ص ۱۷۷، ۱۹۲، ۲۰۸.

5.. خطيب، تاريخ بغداد، ج ۹، ص ۷۸ و بعد؛ ابن‌سعد، ج ۷ / ۲، ص ۳.

  • نام منبع :
    حديث اسلامي؛ خاستگاه‌ها و سير تطوّر
    سایر پدیدآورندگان :
    مرتضي كريمي نيا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4405
صفحه از 534
پرینت  ارسال به