تأثیر در مراحل اولیه تغییر، در مراحل بعدی نیز برای کمک به حفظ تغییرات ایجادشده کاربرد دارد (پراچاسکا و پراچاسکا، ۲۰۱۰) و در حقیقت منجر به افزایشدادن فرصتهای اجتماعی یا جایگزینهای اجتماعی میشود (مادوس و تانگنی، ۲۰۱۰) و به نوعی با ایجاد تغییرات در محیط، گزینههای بیشتری را بر سر راه انتخاب فرد قرار میدهد (پراچاسکا و نوکراس، ۲۰۱۰).
در این فرآیند هدف آن است که با ایجاد دگرگونی در فضای اجتماعی، محیط آسیبزا یا محیط غیرسازنده به محیط تقویتکننده برای بهبود و تغییر رفتار تبدیل شود. همچنین، بیمار یاد میگیرد که برای حفظ بهبودی باید روابطش را با کسانی که او را به سوی رفتارهای ناهنجار میکشانند قطع کند؛ از رفتن به مکانهایی که تداعیکننده آن رفتارها است اجتناب ورزد و همه محرکهای محیطی را که به نوعی او را در رفتارهای گذشته نگه میدارند، از خود دور کند. درمانهای محیطنگر، سیستمی و ساختاری بیشترین تأثیر را بر این فرآیند دارند (شریفینیا، ۱۳۹۱).
دریافت حمایت بیرونی به عنوان جایگزین رفتار مسئلهدار، قراردادن درمانجویان در محیطهایی که جایگزینهایی برای رفتارهای مشکلساز دارند، مثل محیطهای آموزشی حمایتی برای زوجهای دارای مشکلات زناشویی یا کودکان دارای مشکلات یادگیری از جمله جایگزینهایی است که جامعه برای رفتارهای مسئلهدار فراهم آورده است (پراچاسکا و نوکراس، ۱۹۹۴، به نقل از: کار،۱ ۱۳۸۵).
البته چون این نوشتار مدل پیشنهادی برای تدوین انواع طرحنماهای مداخلهای را بیان میکند، در برخی مداخلهها (مداخلات مثبت) در قالب تدوین طرحنمای مداخلهای و از طریق عرضه تکنیکها ترتیبی اتخاذ میشود که روابط محیطی مخاطبان طرحنما را با کسانی که توانمندیهایشان را تقویت میکنند و ارتقا میبخشند، بیشتر کنند.