شاگردان او تفسیر دیگری از استطاعت داشتند. هشام بن حکم اذن و اراده الهی را در مفهوم استطاعت وارد میکرد و میان قدرت بر فعل و استطاعت تمایز میگذاشت. از نظر هشام، استطاعت همراه فعل به فاعل داده میشود و با اذن و اراده الهی گره خورده است. در حقیقت وی نظریه «أمر بین أمرین» را با مفهوم استطاعت تبیین میکرد. این اختلاف در تبیین و تفسیر مبانی نظریه، سبب شد برخی از اصحاب به جبر و برخی به تفویض متهم شوند.
البته باید توجه داشت که هیچیک از جریانهای کلامی و حدیثی امامیه در کوفه، به جبر یا تفویض معتقد نبودند و همگی بر نفی جبر و تفویض و أمر بین أمرین، اتفاق نظر داشتند؛ در نهایت، تفسیر ایشان از مبانی نظریه متفاوت بود. پس از افول مدرسه کوفه تا پیش از شکلگیری مدرسه بغداد نیز همین تفسیر از نظریه «أمر بین أمرین» در آثار بر جای مانده از آن دوران مشاهده میشود. در این دوران، همه اندیشمندان و صاحبنظران امامیه بر دو اصل قدرت و استطاعت پیش از فعل از یکسو و حاکمیت اراده الهی از سوی دیگر تأکید دارند و با تبیین این دو مسئله، به نفی جبر و تفویض و تبیین «أمر بین أمرین» میپردازند.
در فصل چهارم، نظریه «أمر بین أمرین» را با نظریههای رقیب مقایسه کردیم. این مقایسه در دو محور مبانی و مؤلفهها و نیز پیامدها و آثار انجام گرفت. از مقایسه دیدگاه جریان اصحاب حدیث، معتزله و امامیه به این نتیجه رسیدیم که در بیشتر مبانی، با یکدیگر اختلاف نظر دارند و اختلاف در دیدگاهها، نتیجه اختلاف در مبانی است. تفسیر و تبیین ماهیت اراده خداوند، رابطه آن با ذات و نیز بحث از گستره اراده الهی، از موضوعاتی است که با فاعلیت انسان، ارتباط مستقیم دارد و هر یک از جریانهای مذکور تفسیری متمایز از این موضوع به دست دادهاند. جریان اصحاب حدیث، اراده خداوند را از صفات ذاتی و قدیم میشمارد و گستره آن را شامل همه ممکنات معرفی میکند. در حالیکه معتزله، اراده را از صفات فعل و