حقيقت كه او را واگذاشته و يارى نكرده و توفيق نداده است.۱
زمینههایی که خداوند فراهم میکند تا بنده فعلش را مطابق با امر و رضایت خدا انجام دهد، توفیق نام دارد. این زمینهها که غیر از اصل قدرت و استطاعت بر فعل است، هیچیک اختیاری نیست و به اراده خداوند حاصل میشود، اما میتواند انگیزه و زمینهساز فعل اختیاری مکلف باشد.
همچنین ممکن است توفیق، مانعی برای ورود عبد در گناه باشد، بدون آنکه اختیار او سلب شود. در این تفسیر توفیق و خذلان، فعل خداوند و حقیقتاً دارای تأثیر در افعال ما هستند، اما نه با سلب اختیار، بلکه همچنان آزادی اراده در عبد وجود دارد. این معنای از توفیق و خذلان با تفسیری که امامیه نخستین از أمر بین أمرین داشتند گره خورده است. معنایی که برای استطاعت در روایات اهل بیت علیهم السلام مطرح شد و از سوی متکلمانی چون هشام بن حکم تبیین و نظریهپردازی شد، با این مفهوم از توفیق و خذلان ارتباط تنگاتنگ دارد. در حقیقت، استطاعت واقعی که سبب پدید آمدن فعل میشود، با توفیق و یاری الهی همراه است.
به بیان دیگر، باید گفت در نظریه أمر بین أمرین هیچ بندهای دارای فعل و عمل نخواهد بود، مگر آنکه از جانب خداوند توفیق و نصرت داشته باشد. آنچه به عنوان قدرت و استطاعت پیش از فعل وجود دارد، برای انجام فعل کافی نیست. وجود همه مقدمات و برطرف شدن هرگونه مانعی در زمان تحقق فعل طاعت، توفیق از سوی خداوند است؛ چنانکه پدید آمدن هرگونه مانعی در مسیر طاعت خدا به عنوان خذلان از سوی خداوند شناخته میشود. ارتباط توفیق الهی با مسئله قدرت و استطاعت در روایتی از معصوم علیه السلام چنین گزارش شده است:
۰.أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ الْعَالِمَ علیه السلام فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّه أَ لَيْسَ أَنَا مُسْتَطِيعٌ لِمَا