معاصی که مورد نهی الهی قرار گرفته و خداوند بدان رضایت ندارد، نیز به اراده الهی بوده و خداوند آن را اراده کرده است، چون میان اراده و رضا تلازمی نیست.۱ ایشان به اجماع مسلمانان استدلال میکردند که معتقدند: «ما شاء اللّه کان و ما لم یشأ لا یکون».۲ نتیجه این دیدگاه - در کنار قول به قدیم بودن اراده - این خواهد بود که همه اعمال انسانها اعم از نیک و بد، به اراده قدیم و غیر قابل تغییر الهی واقع خواهد شد. طبیعی است در نگاه کسانی که اراده را ذاتی و قدیم میدانند، متعلق اراده هرچه باشد از ازل مشخص و قطعی است و ضرورتاً محقق میشود؛ از اینرو این تفسیر از صفت اراده در حوزه فاعلیت انسان، نتیجهای غیر از جبر نخواهد داشت.
در مقابل، عقلگرایان معتزلی بر این عقیده اجماع داشتند که اراده خدا مطلق نیست و شامل محالات، قبایح و معاصی نمیشود. خداوند معاصی و قبایح از افعال بندگان را اراده نمیکند و نسبت به آنها رضایت نداشته، بلکه کراهت و غضب دارد.۳ قاضی عبدالجبار این اجماع را چنین گزارش کرده است: «و لا خلاف بين أهل العدل أنه لا يجوز أن يريد شيئا من القبائح».۴
دلیل اینکه معتزله اراده خداوند را محدود و مقید کردند، این بود که اراده قبیح، خود قبیح شمرده میشود و خداوند منزه از فعل قبیح است.۵ در میان معتزله تنها ابوموسی مردار، معتقد بود که تعلق اراده خداوند نسبت به معاصی، آن هم به معنای عدم مانع و تخلیه میان فرد و معصیت رواست.۶
1.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۲۹۴.
2.. ابن بطه، الإبانة عن شریعة الفرقة الناجیة، ج۲، ص۱۳۵.
3.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۲۲۸-۵۱۲؛ ملاحمی، الفائق، ص۱۶۹.
4.. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۶، ص۶.
5.. همان، ج۱۱، ص۱۸۳.
6.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۱۹۰.