نوبختی کتاب فی الاستطاعة علی مذهب هشام۱ را به نگارش درآورد.
همانگونه که از عناوین کتابها پیداست، همت اصلی متکلمان کوفه بر نفی جبر و تأکید بر فاعلیت حقیقی انسان بوده است. از همینرو در تبیین و تولید نظریههای کلامی در موضوع استطاعت، به معنایی از استطاعت توجه داشتند که در پدید آمدن فعل مؤثر بوده و فاعلیت حقیقی انسان را تضمین کند.
اگرچه امروزه این آثار در دسترس نیست و اطلاع روشنی از درونمایه این کتابها نداریم، اما مراجعه به متون روایی دورههای متأخرتر و نیز گزارشهای مقالاتنگاران از اندیشه اصحاب نخستین امامیه، میتواند تا حدودی روشنکننده مطلب باشد.
برای نمونه، گزارش اشعری از اختلافات درونی شیعیان در مسئله استطاعت است. در این بخش، اشعری چهار قول به امامیه نسبت داده است که البته در نهایت، بازگشت همه به دو قول است.
بر پایه گزارش اشعری، یک نظریه دیدگاه زرارة بن اعین، عبید بن زراره، محمد بن حکیم، عبد اللّه بن بکیر، هشام بن سالم، مؤمن الطاق، حمید بن رباح (زیاد)، هشام بن حرول و به قولی دیدگاه ابومالک حضرمی است که همگی استطاعت را پیش از فعل میدانستند. در مقابل، اصحاب هشام بن حکم و بر پایه گزارشی اصحاب ابومالک حضرمی - که خود از شاگردان هشام بود - به تقریری از استطاعت معالفعل معتقد بودهاند.۲ حتی اصحاب هشام بن حکم نیز که تقریری متفاوت از استطاعت داشته - استطاعت را معالفعل میدانستند - اجزایی را برای استطاعت شمرده و باور داشتند که چهار جزء استطاعت، قبل از فعل موجود است.۳ این گزارشها نشان میدهد که متکلمان و صاحبنظران امامیه در سدههای