مىكردند . نهاد «وكالت» ، از روزگار امامت امام صادق عليه السلام ، به تدريج استقرار يافت۱ و به دليل حبس طولانى و شديد امام كاظم عليه السلام ، به سرعت قوّت گرفت و در روزگار امام هادى عليه السلام و امام عسكرى عليه السلام به دليل محدوديت شديد ارتباط با امام، كارآيى خود را نشان داد و راه را براى پذيرش غيبت امام، هموار كرد . امام زمان عليه السلام نيز با استفاده از اين نهاد، نايبان خاصّ خود را در روزگار غيبت ، معيّن نمود و رابطه خود را با مردم از طريق ايشان سامان داد و پس از مدّتى ، ارتباط خود را با اين بزرگان نيز قطع نمود و شيعيان را براى باورمندى به امامِ ناپيدا و پيروى از فرمانهاى غير مستقيم پيشواى نهان، آماده ساخت .
در كنار وكيلان، از افراد ديگرى به نام «ابواب ائمه عليهم السلام » نيز ياد شده است . اينان ، خواصّ ائمّه عليهم السلام و نزديكترين كسان به ايشان بودهاند و گاه كه وضعيت ارتباط مردم با امام عليه السلام به حدّ اقل مىرسيد و حبسها و فشارهاى سياسى، مانع حضور امام در جامعه مىشد، بابها دريچه اتّصال مردم با امامان مىگشتند و اين نكته، آمادگى عملى مردم را براى تحمّل فقدان امام ، بالا مىبرد و سرانجام ، همين نهاد ، دوران غيبت صغرا را با چهار نايب خاصّ ولى عصر عليه السلام ، به عنوان دوره گذار از حضور هميشگى به غيبت مطلق ، با موفّقيت پشت سر نهاد .۲
۲ . ارجاع به عالمان
نياز ديگر شيعيان به امام، پاسخگويى به پرسشهاى فقهى، اعتقادى و هر آن چيزى بود كه به كار زندگى اخروى ايشان مىآمد . امامان عليهم السلام اين نياز را خود در طول دو قرن و نيم حضورشان برطرف ساختند و ميراث علمى بزرگى را از خود بر جاى نهادند و اصول علم را ترسيم نمودند و راه تفريع و نتيجهگيرى را نيز به مسلمانان آموختند . آنان با تعليم روش اجتهاد منطقى به ياران بزرگ خويش، اندك اندك ،