۶۵۳.الغيبة ، طوسى- با سندش به نقل از ابو عبد اللَّه بن غالب، پدر يا عموى همسر ابو الحسن بن ابى طيّب - : من كسى عاقلتر از شيخ ابو القاسم حسين بن روح نديدهام. يادم مىآيد روزى در خانه ابن بشار۱بوديم او نزد خليفه (المقتدر باللَّه) و مادرش جايگاه والايى داشت و عموم مردم نيز او را بزرگ مىداشتند و شيخ ابو القاسم نيز از سر تقيّه و هراس ، در مجلس وى حضور مىيافت.
به ياد دارم كه دو تن با هم مناظره مىكردند. يكى از آنها ادّعا مىكرد كه برترين مردم پس از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله، اوّل ابو بكر است، سپس عمر و پس از او على، و ديگرى مىگفت: على از عمر ، برتر است، و كلام ميان آنها بالا گرفت. ابو القاسم گفت: آنچه اصحاب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر آن اتّفاق كردهاند، تقديم صدّيق و پس از او فاروق و آن گاه عثمان ذو النورين و سپس علىّ وصى است . محدّثان نيز بر اين عقيده اند و صحيح نزد ما نيز همين است.
حاضران در مجلس از اين گفته در شگفت ماندند و عموم حاضران ، او را بر بالاى سرشان نشاندند و دعا در حقّ او و طعنه به كسانى كه او را متّهم به رافضى بودن مىكردند، فراوان شد؛ امّا من خندهام گرفت و پيوسته خود را نگاه داشتم و جلوى خندهام را گرفتم . و آستينم را روى دهانم گذاشتم تا مبادا رسوايى به بار آورم و آن گاه از مجلس بيرون پريدم . شيخ ابو القاسم مرا ديد و متوجّه شد و چون به خانهام رسيدم و جاى گرفتم، ديدم در مىزنند. بدون فاصله در را باز كردم. ديدم شيخ ابو القاسم حسين بن روح است كه سوار بر استرش، از مجلس ، مستقيم و بدون آن كه به خانهاش برود، خود را به من رسانده است. او به من گفت: اى ابو عبد اللَّه! خداوند ، تأييدت كند! چرا خنديدى؟ مىخواستى به من اعلام بدارى كه آنچه را گفتم ، گويى حق نمىدانى؟
گفتم: نزد من همين گونه است.
به من گفت: اى شيخ! پروا كن و من تو را حلال نمىكنم، كه اين سخن را از من بزرگ مىشمارى؟
گفتم: سَرور من! مردى كه خود را همراه و وكيل امام مىداند و اين سخن (برترى ابو بكر بر على) را بگويد، خندهدار و شگفتآور نيست!؟
شيخ ابو القاسم به من گفت: به جانت سوگند، اگر دوباره بگويى، با تو قهر خواهم كرد . آن گاه با من خداحافظى نمود و رفت .۲