۶۲۳.كمال الدين- با سندش به نقل اسحاق بن يعقوب - : از محمّد بن عثمان عَمرى - كه خدا از او خشنود باد - خواستم كه نامهام را به امام عليه السلام برساند. در آن نامه، از مسئلههايى كه برايم پيچيده مىنمود، پرسيده بودم. پس، توقيعى چنين به خطّ مولايمان، صاحب الزمان عليه السلام ، رسيد : «امّا آنچه را پرسيده بودى - خدا رهنمونت كند و استوارت بدارد - كه : كار منكِران من كه خويشاوندان و عموزادگان ما هستند ، چه مىشود؟ بدان كه خداى عزّ و جلّ با كسى، خويشاوندى ندارد . هر كس مرا انكار كند ، از من نيست و مانند پسر نوح به همان راه مىرود؛ امّا وضعيت عمويم، جعفر كذّاب و فرزندانش، مانند برادران يوسف هستند.
و امّا نوشيدن آبجو ، حرام است؛ امّا شَلماب۱ اشكالى ندارد ، و امّا دارايىهايتان را تنها براى اين مىپذيرم كه پاك شويد. پس هر كس مىخواهد ، برساند و هر كس مىخواهد ، نفرستد كه آنچه خداوند به من داده ، بهتر از چيزى است كه به شما داده است. و امّا ظهور فَرَج ، با خداى والاياد است و وقتگذاران ، دروغ مىبافند امّا گفته كسانى كه ادّعا مىكنند حسين عليه السلام كشته نشده است، كفر و گمراهى و تكذيب حقيقت است، و امّا در پيشامدها، به راويان حديث ما مراجعه كنيد ، كه ايشان حجّت من بر شمايند و من نيز حجّت خدا بر آنان هستم. امّا محمّد بن عثمان عَمرى - كه خدا از او و پيش از او، از پدرش خشنود باشد - ، مورد اعتماد من و نوشته او نوشته من است» .۲
1.شَلماب را از گياهى به نام شليم مىگيرند كه شبيه جو است؛ امّا در آن ، الكل و مادّه زداينده عقل نيست؛ بلكه گونهاى مخدّر شبيه شاهدانه است.
2.كمال الدين : ص ۴۸۳ ح ۴ ، الغيبة ، طوسى : ص ۲۹۰ ح ۲۴۷ ، الاحتجاج : ج ۲ ص ۵۴۲ ح ۳۴۴ ، الخرائج و الجرائح : ج ۳ ص ۱۱۱۳ ح ۳۰ ، إعلام الورى : ج ۲ ص ۲۷۰ ، كشف الغمّة : ج ۳ ص ۳۲۱ ، بحار الأنوار : ج ۵۳ ص ۱۸۰ ح ۱۰ . نيز، براى ديدن همه حديث ، ر . ك : همين دانشنامه : ج ۴ ص ۴۲۸.