۵۳۵.كمال الدين- با سندش به نقل از احمد بن اسحاق بن سعد اشعرى۱ - : بر ابو محمّد ، امام حسن عسكرى عليه السلام وارد شدم و مىخواستم از جانشينِ پس از او بپرسم كه بدون مقدمّه فرمود: «اى احمد بن اسحاق! خداوند - تبارك و تعالى - زمين را از آغاز خلقت آدم عليه السلام تا قيام قيامت ، از حجّت خداوند بر خلقش، خالى نمىگذارد و به خاطر او بلا را از اهل زمين ، دور مىكند و باران فرو مىفرستد و بركات زمين را بيرون مىكشد».
به ايشان گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! امام و جانشينِ پس از تو كيست؟
ايشان به سرعت برخاست و به درون اتاق رفت و سپس بيرون آمد ، در حالى كه پسرى سهساله بر دوشش بود و صورت او ، ماه شب چهارده مىنمود . آن گاه به من فرمود: «اى احمد بن اسحاق! اگر نزد خداى عزّ و جلّ و حجّتهاى او ، محترم و عزيز نبودى، اين فرزندم را به تو نشان نمىدادم. او همنام و همكنيه پيامبر خداست . او زمين را از عدل و داد پر مىكند، همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده است. اى احمد بن اسحاق ! او در اين امّت ، مانند خضر و ذو القرنين است. به خدا سوگند ، او چنان غايب مىشود كه تنها كسى از هلاك شدن نجات مىيابد كه خداى عزّ و جلّ او را بر اعتقاد به امامتش استوار و در آن روزگار به دعا براى تعجيل در فَرَجش، موفّق بدارد».
پرسيدم : اى مولاى من! آيا نشانهاى هست كه دلم به آن آرام گيرد؟ آن كودك سهساله با زبان شيواى عربى گفت: «من باقى نهاده [حجّتهاى ]خدا در زمين و انتقام گيرنده از دشمنان خدا هستم . اى احمد بن اسحاق ! پس از رسيدن به اصل، دنبال نشانه مگرد» .
شاد و خوش حال بيرون آمدم و فردا دوباره به سوى امام عليه السلام باز گشتم و به ايشان گفتم: از منّتى كه ديروز بر من نهادى، بسى خوش حالم ؛ اما سنّت خضر و ذو القرنين چيست كه در او نيز جارى است؟
فرمود: «به درازا كشيدن غيبت، اى احمد!».
گفتم: اى فرزند پيامبر خدا ! آيا غيبتش به درازا مىكشد؟
فرمود: «به خدايم سوگند، آرى ، تا آنجا كه بيشتر باورمندان به اين امر، از آن باز مىگردند و تنها كسى مىماند كه خداى عزّ و جلّ پيمان ولايت ما را از او ستانده و ايمان را در دلش استوار كرده و با روحى از جانب خودش او را تأييد كرده است. اى احمد بن اسحاق ! اين امرى از امور خدا، رازى از رازهاى خدا و امرى نهان از نهانهاى خداوند است . پس آنچه را به تو عطا كردم ، بگير و پنهان بدار و از سپاسگزاران باش تا فردا در عليّين با ما باشى» .
شيخ صدوق، مؤلّف كتاب كمال الدين ، مىنويسد: اين حديث را جز از على بن عبد اللَّه ورّاق نشنيدم . دستخطّ او را ديدم و در باره آن از او پرسيدم. او آن را از سعد بن عبد اللَّه ، از احمد بن اسحاق - كه خدا از او خشنود باد - به همان گونه كه آوردم، برايم نقل كرد.۲
1.ابو على احمد بن اسحاق بن عبد اللَّه اشعرى: بزرگ اهالى قم، نماينده آنان و فردى ثقه بود و احاديثى در شأن و صلاحيت او وارد شده است. وى از امام جواد عليه السلام و امام هادى عليه السلام روايت نقل كرده و از اصحاب خاصّ امام عسكرى عليه السلام است. توفيق زيارت امام مهدى عليه السلام را داشته است (ر. ك : ج ۵ ص ۹۲ ح ۸۱۰ و اين افراد) رجال النجاشى: ج ۱ ص ۲۳۴ ش ۲۲۳ و رجال الطوسى : ص ۳۹۷ ش ۵۸۱۷ و الفهرست ، طوسى: ص ۷۰ ش ۷۸ و رجال الكشّى : ج ۲ ص ۸۳۱ ش ۱۰۵۱ - ۱۰۵۳).
2.كمال الدين : ص ۳۸۴ ح ۱ (با سند معتبر) ، إعلام الورى : ج ۲ ص ۲۴۸ ، بحار الأنوار : ج ۵۲ ص ۲۳ ح ۱۶ .