احتمالاً ريشه اين نسبت ناروا ، سخن برخى از نويسندگان چون گنجى شافعى است كه به پندار خود در دفاع از عقيده به مهدويت ، در پاسخ اين شبهه كه «چگونه امام مهدى عليه السلام سالها در سرداب بدون آب و غذا زندگى مىكند؟» ، زندگى آن امام را به زندگى عيسى عليه السلام تشبيه كرده اند .۱
امّا بايد توجّه داشت كه گنجى شافعى ، پيرو مذهب اهل سنّت است و عدم آشنايى وى با فرهنگ و عقايد شيعه موجب گرديده كه اين افترا را باور كند و به دليل احترامى كه براى عقايد اماميّه قائل است ، از آن دفاع نمايد .
۴ . افتراى اجتماع همه شب شيعيان در اطراف در سرداب غيبت
از همه دروغهاى گذشته خندهآورتر ، سخن ابن خلدون است كه مىگويد : «شيعيان هر شب بعد از نماز مغرب بر درِ سرداب مىايستند و مركبى را آماده مىكنند و امام را صدا مىزنند كه خارج شود ، تا پاسى از شب بگذرد . سپس باز مىگردند تا شب ديگر» ،۲هر چند متأسّفانه برخى ديگر ، اين اتّهام را تكرار كردهاند.
گفتنى است كه اكثر قريب به اتّفاق اهل سامرّا از آغاز تا كنون ، اهل سنّتاند و به آسانى مىتوان با پرس و جو از آنان به صحّت و سقم چنين دعوايى پى برد.۳
يادآور مىشويم كه ابن خلدون در اين نقل و نيز در جايى ديگر از كتاب خود ، اين اقدام را به شيعيان حلّه نسبت داده است ، در صورتى كه كسى جز او ، ادّعاى وجود سرداب غيبت در حلّه را ندارد .
1.البيان فى أخبار صاحب الزمان (كفاية الطالب) : ص ۵۲۱ . نيز ، ر. ك : كشف الغمة : ج ۳ ص ۲۷۸ و ۲۸۳ .
2.تاريخ ابن خلدون : ج ۴ ص ۳۹ .
3.صاحب كتاب أضواء على السنّة المحمّدية (ص ۲۳۶) از نويسندگان معاصر اهل سنّت ، از علّامه عسكرى نقل مىكند : «أمّا سرداب الغيبة الذى قيل عنه فى الحلّه أو سامرّاء فلم أسمع بشيعى يقول بغيبة المهدى فيه أو بوجوده فيه أو بخروجه منه ؛ امّا سرداب غيبتى كه گفته شده است در حلّه يا سامرّاست . من از هيچ شيعهاى نشنيدم كه مهدى عليه السلام در سرداب ، غيبت نموده يا در آن جا سكونت دارد و يا از آن جا ظهور مىكند» . با توجّه به تولّد و سكونت علّامه عسكرى در شهر سامرّا ، اين سخن ايشان ، بسيار روشنگر است .