۱ / ۵
خبر دادن امام زين العابدين عليه السلام از غيبت امام مهدى عليه السلام
۵۱۱.كمال الدين- با سندش به نقل از ابو خالد كابلى - : بر سَرورم، على بن الحسين، زين العابدين عليه السلام وارد شدم و به ايشان گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! مرا از كسانى باخبر كن كه خداوند عزّ و جلّ اطاعت و محبّت آنان را واجب و اقتدا به آنان را پس از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله بر بندگانش لازم كرده است.
به من فرمود : «... پدرم از پدرش از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله چنين نقل نمود: "هنگامى كه پسرم، جعفر بن محمّد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب متولّد مىشود، او را صادق بناميد كه پنجمين نفر از نسل او نيز نامش جعفر است و با جسارت و دورغ بستن بر خدا، ادّعاى امامت مىكند. او نزد خدا جعفر كذّاب و افترا زننده به خداى عزّ و جلّ است و ادّعاى چيزى را مىكند كه شايسته آن نيست . با پدرش مخالفت مىكند و بر برادرش حسد مىورزد . او كسى است كه مىخواهد پرده را از آنچه خداوند عزّ و جلّ هنگام غيبت وليّش پوشانده، بردارد".
سپس امام زين العابدين عليه السلام به شدّت گريست و آن گاه فرمود: «گويى جعفر كذّاب را مىبينم كه طاغوت زمانش را وا داشته تا از كار ولىّ خدا - كه در پرده غيب او محفوظ است - ، تفتيش كند و از سر ناآگاهى به ولادتش، بر حرم پدرش، كسى را بگمارد تا هر گاه بر او دست يافت، وى را بكشد و ميراثش را طمعكارانه و به ناحق برگيرد» .
گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! آيا اين گونه مىشود؟
فرمود: «به خدايم سوگند، آرى . اين نزد ما در صحيفهاى نوشته شده است كه به ذكر گرفتارىهايى پرداخته كه پس از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله دامنگير ما مىشود» .
گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! سپس چه مىشود؟
فرمود: «سپس غيبت ولىّ خداى عزّ و جلّ كه دوازدهمين نفر از اوصياى پيامبر خدا و امامانِ پس از اوست، استمرار مىيابد. اى ابو خالد! باورمندان به امامت و منتظرانِ ظهورش در روزگار غيبت او، از مردم هر زمان ديگرى، برترند ؛ زيرا خداى - تبارك و تعالى - چنان عقل و فهم و شناختى به آنان داده كه غيبت نزد آنان همچون شهود است، و آنان را در آن روزگار ، به سان مجاهدان با شمشير در پيش روى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آلهقرار داده است. آنان ، مخلصان حقيقى و شيعيان راستين ما و دعوتگران پيدا و نهان به دين خداى عزّ و جلّ هستند» .
و امام زين العابدين عليه السلام فرمود: «انتظار فَرَج (گشايش) را كشيدن، از بزرگترين گشايشهاست».۱