منتقد شيوخ رسمى هم شدند.
پدر جهيمان ، از اخوانىهاى وهّابى و از ياران عبد العزيز بود كه سال ۱۹۶۶ م در تصادف كشته شد. پسرش در جماعت دعوت و تبليغ ، و تحت تأثير البانى بود . از حوالى سال ۱۹۷۵ م كه بن باز هم به رياض رفت، طلّاب جوان ، انتقادهايى به آخوندهاى قديمى داشتند و متأثّر از البانى بودند. زمانى كه جماعت دعوت و تبليغ رو به افراط گذاشتند و تحت تعقيب قرار گرفتند ، جهيمان گريخت. او نفوذ خاصّى روى افراد داشت و توانست ۲۵۰ نفر را در نخستين مرحله حمله به مسجد الحرام در سال ۱۴۰۰ ق رهبرى كند.
جهيمان ، ضدّ دولت سعودى بود و فقها را هم همراه دولت مىدانست؛ دولتى كه با كفّار دوستى دارد. جهيمان ، رسالهاى با عنوان رفع الالتباس عن ملّة إبراهيم عليه بن باز نوشت، كه مهمترين فقيه حامى دولت سعودى بود. البتّه اين گروه ، دولت سعودى را كافر نمىدانستند ؛ اما آن را دولتى جائر تلقّى مىكردند. آنها از اين كه دولت به شيعيان منطقه شرقيّه اجازه حيات داده و از آنها زكات مىگيرد و با آنها مدارا مىكند ، مورد اتّهام قرار مىدادند.
محمّد بن عبد اللَّه تركى قحطانى (متولّد ۱۹۵۶ م) (كسى كه مهدىِ اين ماجرا شد) ، در دانشگاه محمّد بن سعود در رياض درس خواند و در علم حديث وارد شد. وى نيز وهّابى بود و انديشههاى ابن تيميّه و محمّد بن عبد الوهّاب را داشت. در اين ماجرا، او ادّعاى مهدويت كرد و در مسجد الحرام از مردم خواست به عنوان مهدى با او بيعت كنند. وى در ۲۴ نوامبر ۱۹۷۹م در صحن مسجد الحرام كشته شد. اين شخص يك سال قبل هم توسّط دولت سعودى ، دستگير و همراه ديگران پس از گرفتن تعهّد ، آزاد شده بود.
سال ۱۹۷۹م كه جهيمان كتاب اشراط الساعة را نوشت و گفت كه هشت سال است كه علائم ظهور مهدى در حال آشكار شدن است. در اين جا بود كه فكر ظهور