به نبوّت و الوهيت و ارائه دين جديد ، ختم گرديد. فهم اين كه اين مدّعا چگونه آغاز شد، نياز به شناخت تاريخ نيمه اوّل قاجاريّه و پديد آمدن جريانهاى اخبارى و شيخى دارد. ظهور ميرزا محمّد اخبارى و سپس شيخ احمد احسايى و سيّد كاظم رشتى ، تحوّلات تازهاى را در ميان دو سوى مذهب و اجتماع و انقلاب وعده مىداد.
تقويت بحثهاى مربوط به مهدى در ادبيّات احسايى و رشتى، يكى از مسائلى بود كه در ايجاد فضاى نوينى كه منجر به تشكيل بابيت شد ، بسيار مؤثّر بود. يكى از اساسىترين اين مسائل ، دادن وعده قريب الوقوع بودن ظهور بود كه مرتّب از آن سخن مىگفتند و آن را اظهار مىكردند.۱ البتّه باور شيخ احمد احسايى و سيّد كاظم رشتى در باره امام زمان، به طور كلّى، همان باور اماميّه بود۲ و آنچه تازگى داشت ، همين بحث ظهور و قريب بودن آن بود و نكته ديگر ، اين كه در ميان شيخيّه ، اين باور بود كه در هر زمان ، يك نفر انحصاراً نيابت كامل را عهدهدار باشد.۳
به لحاظ تئورى، شيخيگرى با طرح ركن رابع، زمينه بابيت خاص را فراهم كرد و در ادامه و در ميان مدّعيان بابيت فراوانى كه هر كدام ، مدّعى جانشينى احمد احسايى و سيّد كاظم رشتى بودند، كار يكى از آنها - يعنى سيّد علىمحمّد باب - را به نقطهاى حسّاس رساند. پيوستن شمارى از افراد فعّال و پُرتلاش در اين عرصه، از او يك شخصيت عجيب ساخت و تلاش آنها سبب شد تا به رغم خودِ باب - كه آدم ساده و بيمار با افكار پراكنده و گاه مشمئز كننده بود - ، يك جريان مذهبى در ايران به وجود آيد . بعدها ميرزا حسينعلى بهاء ، با فعّاليتهاى خارجى و همراهىهاى
1.شيخيگرى و بابيگرى : ص ۲۰ .
2.ر . ك : ترجمه رساله حياة النفس شيخ احمد احسايى كه توسط سيّد كاظم ترجمه شده و ما حصل باور رسمى و عمومى آنان به امام زمان عليه السلام است (شيخيگرى و بابيگرى : ص ۵۵ - ۵۷) .
3.شيخيگرى و بابيگرى : ص ۱۱۶ - ۱۱۷ .