73
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد چهارم

بى‏شمار مخالفان اسلام، اين ماجرا را تبديل به يك فعّاليت مذهبى گسترده كرد و در واقع ، آيين بهائيت را ساخت.
داستان از آن جا آغاز شد كه ميرزا على‏محمّد باب (متولّد ۱۲۳۵ق) ، پس از تحصيلات ابتدايى به كربلا رفت و در مجلس درس سيّد كاظم رشتى (م ۱۲۵۹ق) حاضر شد؛ ولى در همان سال و با داشتن همين تحصيلات مختصر، شروع به نگارش تفسير سوره بقره كرد و براى نخستين بار ، شش ماه پس از درگذشت رشتى، ادّعاى بابيت نمود. اين اتّفاق در دوره‏اى بود كه شاگردان متعدّد رشتى، در پى كسب عنوان جانشينى او بودند. البتّه بابيت تا اين‏جا براى شيخى‏ها امرى عادى شمرده مى‏شود و براى غير آنها نيز گرچه چندان عادى نبود، امّا زنندگى زيادى نداشت؛ چرا كه او معتقد به وجود امام زمان و قائميت ايشان بود و اين را هم در آثارش مانند «تفسير سوره يوسف» مؤكّداً مى‏نوشت‏۱ و نيز اين باور ، از همان ركن رابع شيخى‏ها نشئت گرفته بود.۲ بر اين اساس و شواهد ديگر، وى تا سال ۱۲۶۴ ق ، همچنان خود را باب حجّت عليه السلام مى‏دانست ، گرچه باورهاى شگفت خود را - كه برگرفته از شيخيّه و تأويلات ديگرش بوده - ، به صورت امرى متفاوت عرضه مى‏كرد.
در اين هنگام ، حاكم اصفهان، معتمد الدوله گرجى، او را به اصفهان آورد؛ ولى اين سفر و مباحثاتى كه در پى داشت، منجر به اعتراض علما به ميرزا آقاسى (صدر اعظم محمّدشاه قاجار) و نامه او فرمان براى پيگيرى وضعيت اين شخص - كه از او به «ضالّ مُضل» تعبير كرده - شد. معتمد الدوله ، او را با مأموران به تهران فرستاد و به دستور شاه به ماكو فرستاده شد. رفتن او به ماكو در شعبان ۱۲۶۳ ق بود و تا جمادى الاُولى ۱۲۶۴ ق در آن جا به سر برد.
او در صفر سال ۱۲۶۴ ق كه باب از ماكو به قلعه چهريق برده شد، ادّعاى قائميت را مطرح كرد. اين نخستين بار بود كه پس از گذشت چهار سال از ادّعاى بابيت، چنين ادّعايى يعنى قائميت از طرف وى مطرح شد.۳ادّعاى قائميت توسّط باب، موجب شد بسيارى از علماى شيخيّه كه تا اين زمان او را همراهى كرده و مورد عنايت خاصّ او در خطابات بودند، از وى جدا شوند. وقتى وى به ملّا عبد الخالق يزدى جمله «أنا القائم الذى أنتم بظهوره توعدون؛ من آن قائمى هستم كه وعده ظهورش به شما داده شده است» را نوشت ، او همراه ملّا محمّدتقى هراتى، ملّا محمّدعلى برقانى و بسيارى ديگر از او جدا شدند.۴بعدها ميرزا حسينعلى و ديگر بهائيان گفتند : باب از همان سال ۱۲۶۰ ق ، نبوّت و اسلام و قائميت و همه را كنار گذاشته بود.۵
ادّعاى مقام الوهيت ، تنها چيزى بود كه بهائيانِ بعدى براى وى قائل شدند و از همان اوّل ، ثابت دانستند. خود باب از اين پس مطرح كرد كه ظهور او همانند ظهور موسى عليه السلام و عيسى عليه السلام و محمّد صلى اللَّه عليه و آله بوده است.۶ البتّه بعد از اين ، به موضوع اين نوشته ارتباط ندارد ؛ چون بحث ما در باره ادعاى مهدويت است ، نه ادّعاى نبوّت.

1.بهائيان : ص ۱۶۹ - ۱۷۰ .

2.ر. ك: رحيق مختوم: ج ۱ ص ۵۸۱ (به نقل از: بهائيان : ص ۱۷۲) .

3.نقطة الكاف : ص ۲۱۲ (به نقل از : بهائيان : ص ۲۰۹) .

4.تاريخ نبيل زرندى : ص ۱۹۸ .

5.براى نمونه ، ر . ك : تاريخ صدر الصدور از عبّاس افندى : ص ۲۰۷ .

6.ر .ك : بهائيان : ص ۲۱۶ به بعد.


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد چهارم
72

به نبوّت و الوهيت و ارائه دين جديد ، ختم گرديد. فهم اين كه اين مدّعا چگونه آغاز شد، نياز به شناخت تاريخ نيمه اوّل قاجاريّه و پديد آمدن جريان‏هاى اخبارى و شيخى دارد. ظهور ميرزا محمّد اخبارى و سپس شيخ احمد احسايى و سيّد كاظم رشتى ، تحوّلات تازه‏اى را در ميان دو سوى مذهب و اجتماع و انقلاب وعده مى‏داد.

تقويت بحث‏هاى مربوط به مهدى در ادبيّات احسايى و رشتى، يكى از مسائلى بود كه در ايجاد فضاى نوينى كه منجر به تشكيل بابيت شد ، بسيار مؤثّر بود. يكى از اساسى‏ترين اين مسائل ، دادن وعده قريب الوقوع بودن ظهور بود كه مرتّب از آن سخن مى‏گفتند و آن را اظهار مى‏كردند.۱ البتّه باور شيخ احمد احسايى و سيّد كاظم رشتى در باره امام زمان، به طور كلّى، همان باور اماميّه بود۲ و آنچه تازگى داشت ، همين بحث ظهور و قريب بودن آن بود و نكته ديگر ، اين كه در ميان شيخيّه ، اين باور بود كه در هر زمان ، يك نفر انحصاراً نيابت كامل را عهده‏دار باشد.۳
به لحاظ تئورى، شيخيگرى با طرح ركن رابع، زمينه بابيت خاص را فراهم كرد و در ادامه و در ميان مدّعيان بابيت فراوانى كه هر كدام ، مدّعى جانشينى احمد احسايى و سيّد كاظم رشتى بودند، كار يكى از آنها - يعنى سيّد على‏محمّد باب - را به نقطه‏اى حسّاس رساند. پيوستن شمارى از افراد فعّال و پُرتلاش در اين عرصه، از او يك شخصيت عجيب ساخت و تلاش آنها سبب شد تا به رغم خودِ باب - كه آدم ساده و بيمار با افكار پراكنده و گاه مشمئز كننده بود - ، يك جريان مذهبى در ايران به وجود آيد . بعدها ميرزا حسينعلى بهاء ، با فعّاليت‏هاى خارجى و همراهى‏هاى

1.شيخيگرى و بابيگرى : ص ۲۰ .

2.ر . ك : ترجمه رساله حياة النفس شيخ احمد احسايى كه توسط سيّد كاظم ترجمه شده و ما حصل باور رسمى و عمومى آنان به امام زمان عليه السلام است (شيخيگرى و بابيگرى : ص ۵۵ - ۵۷) .

3.شيخيگرى و بابيگرى : ص ۱۱۶ - ۱۱۷ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 8145
صفحه از 447
پرینت  ارسال به