تشبيه به عيساى مسيح، براى آن است كه وقتى مُرد، چگونه مهدى خواهد بود ؛ زيرا مهدى بايد باشد و دنيا را از عدل و داد پر كند؟! امّا وقتى مثل عيسى باشد، مىتوان ادّعا كرد كه «اندوهگين مباشيد؛ زيرا همچنان كه عيسى مسيح رفت و دوباره خواهد آمد، من نيز باز خواهم گشت».۱
در بيشتر اين موارد ، اين شبهه هست كه از تعابيرى چون مهدى و عيسى، نوعى برداشت ادبى شده باشد.
۲۵ . سيّد محمّد فلاح مشعشى (م ۸۶۶ ق)
يكى از بزرگترين جريانهاى مهدىگرايانه در ميان شيعه امامى كه البتّه تا حدود زيادى رنگ سنّى هم به خود گرفت، ظهور سيّد محمّد فلاح و ديگرى سيّد محمّد نوربخش (م ۸۷۰ق) است كه هر دو از شاگردان ابن فهد حلّى (م ۸۴۱ق) ، عالم برجسته شيعه و مؤلّف آثار فقهى و دعايى ، بودند. يكى از آنان ، بانى سلسله «مشعشعيّه» در خوزستان و جنوب عراق و ديگرى ، بانى نحله «نوربخشيّه» در ايران و هند شد. ادّعاى مهدويت در باره هر دو مطرح شده و اطّلاعات فراوانى نيز در منابع تاريخى به دست آمده است.
در باره زندگىنامه و آثار و آراى اين دو، كتابها و مقالات فراوانى نوشته شده است. آنچه در اين جا براى ما اهمّيت دارد، ادّعاهاى مهدويت است كه در باره آنها گهگاه ترديد شده، يا دست كم ، در مفهوم مهدى و انطباق آن با اصطلاح رسمى آن ، تفاسير متفاوتى ارائه شده، و يا طرح نيابت و باب مهدى، به خود مهدويت تأويل گرديده ، امّا به هر روى ، در حوزه مهدويتگرايى است.
سيّد محمّد فلاح ، شاگرد و پسرخوانده احمد بن فهد حلّى ، نظريّه باب و حجاب بودن خود نسبت به مهدى را مطرح كرد. وى كه از سادات موسوى بود، پس از ظهور و طىّ يك سلسله اقدامات نظامى و سياسى ، بر تمام خوزستان و هويزه و دزفول تسلّط يافت. روملو در دوره صفوى در باره او مىنويسد:
از جمله تلامذه شيخ احمد بن فهد بود كه وى مىگفت: من پيشرو امام محمّد مهدى - صلوات اللَّه و سلامه عليه و آله - هستم و امام در اين چند روز ، ظهور مىكند ... . شيخ احمد بن فهد ، كتابى در علوم غريبه جمع كرده بود و سيّد ، آن را به دست آورده بود. بنا بر اين، امور غريبه از وى به ظهور مىرسيد ، چون شمشير بر شكم نهادن و آن را خم كردن. بنا بر اين، اجلاف عرب ، مريد او شدند.۲
او دعوت مهديانه خود را در واسط و عماره در حوالى سال ۸۴۰ ق آغاز كرد و گفت كه به زودى ، تمام دنيا را تصرّف خواهد كرد . از آن جايى كه وى شاگرد ابن فهد حلّى بود، استاد ، او را تكذيب نمود و حتّى فرمان به قتلش داد و اين خبر را به اطراف اعلام كرد. از قول برخى از احفاد او - كه بعدها در صدد تطهير جدّ خود برآمدهاند - نقل شده كه آنها ادّعاى مهدويت او را انكار مىكردند و آنچه را در تاريخ غياثى آمده ، به دليل سنّى بودن او قابل قبول نمىدانستند.۳ البتّه در باره سال ظهور
1.واژهنامه گرگانى : ص ۲۹۲.
2.أحسن التواريخ: ج ۱ ص ۵۲۵. داستان ، اين بوده كه ابن فهد، كتابى را كه مشتمل بر «فوائد عجيبه و غرائب خفيّه ظريفه» بوده ، به كنيزش سپرد تا در آب فرات بيندازد؛ امّا سيّد محمّد بن فلاح ، آن را به حيلت از چنگ وى به در آورد (ر . ك : تحفة الأزهار فى نسب أولاد الأئمّة الأطهار : ج ۳ ص ۲۳۷).
3.ر . ك : تكملة أمل الآمل: ج ۵ ص ۷۹ ۸۰ ، رياض الفردوس : ص ۳۶۳ - ۳۶۸.