۷۳۷.الكافى- با سندش به نقل از على بن حسين يمانى۱ - : من در بغداد بودم كه كاروانى از يمنيان ، آماده رفتن شد. خواستم با آن بروم. از اين رو [به امام عليه السلام ]نامه نوشتم و اجازه طلبيدم. جواب آمد : «با آنها نرو؛ زيرا رفتن با آنها خيرى برايت ندارد. در كوفه بمان». ماندم و كاروان رفت. [مدّتى نگذشت كه ]قبيله حنظله به آنها حمله بردند و لختشان كردند. مجدّداً [به امام عليه السلام ]نامه نوشتم و اجازه خواستم كه از طريق آب ، سفر كنم ؛ ولى باز به من اجازه داده نشد. در باره كشتىهايى كه آن سال به دريا رفته بودند، پرسوجو كردم . حتّى يكى از آنها سالم نرسيده بود. دستهاى از هندىها كه به آنها بارجهها۲مىگويند، به آن كشتىها زده و غارتشان كرده بودند.
به زيارت عسكر (سامرّا) رفتم و هنگام غروب به درگاه۳ رفتم و با هيچ كس سخن نگفتم و به هيچ كس هم آشنايى ندادم. بعد از زيارت ،۴ در مسجد ، مشغول خواندن نماز بودم كه خادمى آمد و گفت: برخيز. گفتم: كجا؟ گفت: به منزل. گفتم: من كيستم؟ شايد نزد كس ديگرى آمدهاى؟ گفت: نه! مرا نزد تو فرستادهاند . تو على بن حسين، فرستاده جعفر بن ابراهيم۵ هستى. آن گاه مرا برد و به خانه حسين بن احمد رساند و با او در گوشى چيزى گفت كه من نفهميدم چه گفت. سپس هر چه به آن نياز داشتم، برايم آورد و من سه روز نزد او اقامت كردم و اجازه گرفتم كه از داخل [خانه ]زيارت كنم. به من اجازه داد و من شبانه زيارت كردم .۶
1.ابو الحسن على بن حسين يمانى : نام وى در كتابهاى رجالشناسى ذكر نشده است. البتّه در كمال الدين ، به جاى «على بن حسين يمانى» ، «على بن محمّد شمشاطى فرستاده جعفر بن ابراهيم يمانى» آمده است (ر . ك : ج ۵ ص ۹۵ ح ۸۱۰ «و اين افراد») .
2.در مرآة العقول آمده است: «گويا "بوارج" در اين جا معرّب "بواره" است كه طايفهاى از دزدان و راهزنان هندند». لغتنامه دهخدا مىگويد: «بارجه ، كلمهاى هندى است. از ريشه "بيره" تعريب شده است و آن را بر "بوارج" جمع بستهاند و چون راهزنان دريايى در ساحل هند، كشتىها را غارت مىكردهاند، آنان را به اين نام مىخوانند» .
3.در مرآة العقول آمده است : «ظاهراً مقصود ، درِ خانه امامين عسكريّين عليهما السلام است كه در آن به خاك سپرده شدند، يا پنجرهاى است كه از خانه مدفن آن دو بزرگوار ، به بيرون باز بوده است. در هر دو صورت، او از پشت پنجره زيارت كرده و وارد خانه نشده است» .
4.در الوافى آمده است : «شايد مراد از زيارت، زيارت صاحب عليه السلام از بيرون خانهاش است و سلام دادن ، بدون آن كه كسى متوجّه شود، چنان كه عبارت "از داخل" در آخر حديث، بر اين دلالت دارد».
5.در كمال الدين آمده است : «تو على بن محمّد ، فرستاده جعفر بن ابراهيم يمانى ، هستى» .
6.الكافى : ج ۱ ص ۵۱۹ ح ۱۲ ، الإرشاد : ج ۲ ص ۳۵۸ ، كمال الدين : ص ۴۹۱ ح ۱۴ ، الخرائج و الجرائح : ج ۳ ص ۱۱۳۰ ح ۴۸۰ ، كشف الغمّة : ج ۲ ص ۴۵۲ ، الصراط المستقيم : ج ۲ ص ۲۴۶ ح ۴ - ۵ (همه اين منابع با اختلاف جزئى) ، بحار الأنوار : ج ۵۱ ص ۲۹۷ ح ۱۲ و ص ۳۲۹ ح ۵۳ .