۷۳۰.الغيبة ، طوسى- با سندش به نقل از ابو غالب احمد بن محمّد زرارى - : ميان من و مادرِ پسرم ابو العبّاس ، درگيرى و اختلاف بزرگى پيش آمد كه كمتر روى مىدهد و اين درگيرى ادامه يافت و بيشتر شد تا آن جا كه به تنگ آمدم و طىّ نامهاى به وسيله ابو جعفر ، درخواست دعا [از امام عصر عليه السلام ] نمودم ؛ امّا تا مدّتى پاسخ نيامد . سپس ابو جعفر ، مرا ديد و گفت : پاسخ درخواستت آمده است . من هم نزد او رفتم و او هم نوشتهاى در هم پيچيده را برايم بيرون آورد و آن را ورق زد تا اين كه به فصلى رسيد . آن را به من نشان داد و در آن ، نوشته بود: «و امّا زن و شوهر ، خداوند ، ميان آن دو را اصلاح كرد .» همسرم از آن روز تا كنون به همين حال نيكوست و هيچ يك از اختلافهاى پيشين ميان ما بروز نكرده است . من به عمد ، او را به خشم مىآوردم ؛ امّا هيچ گاه از مسائل قبلى پيش نيامد .
[شيخ طوسى مىگويد :] اين معناى چيزى است كه ابو غالب گفته يا نزديك به آن است .
ابن نوح مىگويد : من چنين مىپنداشتم كه ابو غالب به وسيله ابو جعفر بن ابى عزاقر [شلمغانى] (پيش از دگرگونى و ملعون شدنش از سوى ناحيه مقدّسه) نامه را نوشته است و اين بر اساس گزارش ابن عيّاش بود ، تا اين كه شخصى كه اين را از من شنيد ، برايم گفت : مقصود ابو غالب ، ابو جعفر زجوزجى بوده و نامه را از كوفه نوشته و فرستاده است و اين از آن روست كه ابو غالب ، خود براى ما گفت : ما ابو القاسم حسين بن روح را پيش از سفارت و نيابت امام عصر عليه السلام مىديديم ؛ امّا به ديدن ابو جعفر شلمغانى كه مىرفتيم ، نمىتوانستيم او را ملاقات كنيم .
و اين دو گزارش را من شفاهى شنيدم و آن دو را ننوشتم ؛ امّا كسان ديگر ، آن را نوشتهاند و آن قدر فراوان نقل و حكايت مىشود كه من خود ، بىشمار ، آن را از او شنيدهام ، و خدا را هميشه مىستايم و سپاس مىگزارم و خداوند بر محمّد و خاندانش درود و سلام بفرستد .۱