365
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد چهارم

۷۱۶.الكافى‏- با سندش به نقل از سعد بن عبد اللَّه - : حسن بن نضر۱ و ابو صِدام‏۲و گروهى [از شيعه ]پس از درگذشت امام عسكرى عليه السلام ، در باره آنچه در دست وكيلان ايشان بود ، گفتگو كردند و در پى كاوش از حقيقت امر بودند ، كه حسن بن نضر نزد ابو صِدام آمد و گفت : قصد حج دارم . ابو صِدام گفت : امسال نرو . حسن بن نضر به او گفت : من خواب ترسناكى ديده‏ام و ناگزيرم بروم . آن گاه به احمد بن يعلى‏ وصيّت كرد و مالى از آنِ ناحيه‏[ى مقدّسه ]را به او سپرد و به او دستور داد كه چيزى [از آن ]را بيرون نياورد ، مگر آن كه پس از ظهور [حجّت‏] به دست او بسپارد .
حسن گفت : هنگامى كه به بغداد رسيدم ، خانه‏اى كرايه كردم و در آن ساكن شدم . يكى از وكيلان ، لباس و دينارهايى نزد من آورد و پيش من نهاد . به او گفتم : اين چيست؟ گفت : همان كه مى‏بينى ! سپس وكيل ديگرى ، مانند آن را آورد تا آن كه خانه را پر كردند ، و سپس احمد بن اسحاق ، همه آنچه را با خود داشت ، نزد من آورد . شگفت‏زده و انديشناك شده بودم كه برگه امام عليه السلام به من رسيد : «هنگامى كه فلان مقدار از روز گذشت ، آنچه را همراه دارى ، بياور» .
حركت كردم و آنچه را با خود داشتم ، بردم و با آن كه راهزنى با [كمك ]شصت نفر راه را مى‏بست، با عنايت خداوند ، به سلامت از او گذشتم و به سامرّا رسيدم و منزل كردم . برگه‏اى بر من وارد شد كه : «آنچه با خود دارى ، بياور».
من آنها را در زنبيل باربران جاى دادم و هنگامى كه به دهليز [خانه امام ]رسيدم ، غلامى سياه ايستاده بود . گفت : تو حسن بن نضر هستى؟ گفتم : آرى . گفت : داخل شو . من به درون خانه رفتم و داخل اتاقى شدم و هنگامى كه زنبيل باربران را خالى كردم ، در گوشه اتاق ، نان فراوانى ديدم . او به هر كدام از باربران ، دو گرده نان داد و بيرون رفتند و از اتاقى كه پرده داشت ، ندا آمد : «اى حسن بن نضر ! خداوند را بر منّتى كه بر تو نهاده است ، بستاى و شك نكن ، كه شيطان دوست دارد تو شك كنى» . او دو جامه برايم بيرون آورد و به من گفته شد : «آنها را بگير كه به زودى به آنها نياز پيدا مى‏كنى» . من آن دو را گرفتم و بيرون آمدم .
حسن بن نضر باز گشت و در ماه رمضان در گذشت و در همان دو جامه ، كفن شد .۳

1.حسن بن نضر قمى: چنان كه كشّى گفته است ، وى از بزرگان همفكر ماست. پس از درگذشت امام عسكرى عليه السلام ، اموالى را براى ناحيه مقدّسه برد و امام عليه السلام به او دو لباس داد. وى در ماه رمضان در گذشت. شيخ صدوق ، نام او را در شمار كسانى آورده كه بر معجزه‏هاى امام زمان عليه السلام آگاه بوده‏اند و او آنها را ديده است . گفته شده: بعيد نيست با حسن بن نضر ابو عون ابرش ، از ياران امام حسن عسكرى عليه السلام ، يكى باشد (ر. ك: ج ۵ ص ۹۵ ح ۸۱۰ ، رجال الطوسى: ص ۳۹۹ ش ۵۸۴۴ ، رجال الكشّى: ج ۲ ص ۱۵ ش ۱۰۱۹ ، رجال ابن داوود: ص ۳۱۳ ش ۲۲ ، معجم رجال الحديث: ج ۶ ص ۱۶۱ ش ۳۱۸۰) .

2.ابو صِدام ، شناخته شده نيست ؛ ولى جايگاه او نزد شيعه از همين توقيع معلوم مى‏شود .

3.الكافى : ج ۱ ص ۵۱۷ ح ۴ ، بحار الأنوار : ج‏۵۱ ص ۳۰۸ ح ۲۵ .


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد چهارم
364

۷۱۶.الكافي : عَلِيُّ بنُ مُحَمَّدٍ ، عَنِ سَعدِ بنِ عَبدِ اللَّهِ ، قالَ : إنَّ الحَسَنَ بنَ النَّضرِ وأَبا صِدامٍ وجَماعَةً تَكَلَّموا بَعدَ مُضِيِّ أبي مُحَمَّدٍ عليه السلام فيما في أيدِي الوُكَلاءِ ، وأَرادُوا الفَحصَ ، فَجاءَ الحَسَنُ بنُ النَّضرِ إلى‏ أبِي الصِّدامِ فَقالَ : إنّي اُريدُ الحَجَّ . فَقالَ لَهُ أبو صِدامٍ : أخِّرهُ هذِهِ السَّنَةَ . فَقالَ لَهُ الحَسَنُ ( ابنُ النَّضرِ ) : إنّي أفزَعُ فِي المَنامِ ولا بُدَّ مِنَ الخُروجِ . وأَوصى‏ إلى‏ أحمَدَ بنِ يَعلَى بنِ حَمّادٍ وأَوصى‏ لِلنّاحِيَةِ بِمالٍ ، وأَمَرَهُ ألّا يُخرِجَ شَيئاً إلّا مِن يَدِهِ إلى‏ يَدِهِ بَعدَ ظُهورِهِ .
قالَ : فَقالَ الحَسَنُ : لَمّا وافَيتُ بَغدادَ اكتَرَيتُ داراً فَنَزَلتُها ، فَجاءَني بَعضُ الوُكَلاءِ بِثِيابٍ ودَنانيرَ وخَلَّفَها عِندي ، فَقُلتُ لَهُ ما هذا ؟ قالَ : هُوَ ما تَرى‏۱ ، ثُمَّ جاءَني آخَرُ بِمِثلِها وآخَرُ حَتّى‏ كَبَسُوا الدّارَ۲ ، ثُمَّ جاءَني أحمَدُ بنُ إسحاقَ بِجَميعِ ما كانَ مَعَهُ ، فَتَعَجَّبتُ وبَقيتُ مُتَفَكِّراً ، فَوَرَدَت عَلَيَّ رُقعَةُ الرَّجُلِ عليه السلام :
إِذا مَضى‏ مِنَ النَّهارِ كَذا وكَذا فَاحمِل ما مَعَكَ .
فَرَحَلتُ وحَمَلتُ ما مَعِيَ ، وفِي الطَّريقِ صُعلوكٌ يَقطَعُ الطَّريقَ في سِتّينَ رَجُلاً ، فَاجتَزتُ عَلَيهِ وسَلَّمَنِيَ اللَّهُ مِنهُ ، فَوافَيتُ العَسكَرَ ، ونَزَلتُ ، فَوَرَدَت عَلَيَّ رُقعَةٌ أن :
اِحمِل ما مَعَكَ .
فَعَبَّيتُهُ في صِنانِ الحَمّالينَ ، فَلَمّا بَلَغتُ الدِّهليزَ إذا فيهِ أسوَدُ قائِمٌ ، فَقالَ : أنتَ الحَسَنُ بنُ النَّضرِ ؟ قُلتُ : نَعَم ، قالَ : اُدخُل . فَدَخَلتُ الدّارَ ودَخَلتُ بَيتاً وفَرَغتُ صِنانَ الحَمّالينَ ، وإذا في زاوِيَةِ البَيتِ خُبزٌ كَثيرٌ ، فَأَعطى‏ كُلَّ واحِدٍ مِنَ الحَمّالينَ رَغيفَينِ واُخرِجوا ، وإذا بَيتٌ عَلَيهِ سِترٌ ، فَنوديتُ مِنهُ :
يا حَسَنَ بنَ النَّضرِ ، احمَدِ اللَّهَ عَلى‏ ما مَنَّ بِهِ عَلَيكَ ، ولا تَشُكَّنَّ ، فَوَدَّ الشَّيطانُ أنَّكَ شَكَكتَ .
وأَخرَجَ إلَيَّ ثَوبَينِ وقيلَ لي : خُذها فَسَتَحتاجُ إلَيهِما . فَأَخَذتُهُما وخَرَجتُ .
قالَ سَعدٌ : فَانصَرَفَ الحَسَنُ بنُ النَّضرِ ، وماتَ في شَهرِ رَمَضانَ ، وكُفِّنَ فِي الثَّوبَينِ .

1.هو ما ترى : أي تنظر فيه وتحفظه ، أو هو ما ترى من مال الناحية ( شرح اُصول الكافي : ج ۷ ص ۳۴۱ ) .

2.أي ملؤوها ، أو هجموا عليها وأحاطوا بها ( شرح اصول الكافي : ج ۷ ص ۳۴۱ ) .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10379
صفحه از 447
پرینت  ارسال به