كرد.
مىتوان گفت: اين مسئله بر اساس باورى بود كه در جريان سقوط امويان و روى كار آمدن عبّاسيان ، طرح شده بود و گفته مىشد كه مردى از سفيانىها ظهور مىكند و دوباره دولت اموى را باز مىگرداند. در آن هنگام و به محض شورش وى، مأمون، حارث بن عيسى را مأمور جنگيدن با وى كرد. به نقل ابن عساكر،۱ در حالى كه دمشق زير سلطه ابو العميطر بود، حارث ، بر صور غلبه كرد و منتظر ماند تا عبد اللَّه بن طاهر ، وارد دمشق شود. اندكى بعد، ابو العميطر در درگيرىاى كه ميان او و شمارى از قبايل عرب در منطقه شبعا از وادى تيم روى داد ، شكست خورد.۲
در جريان حمله عبد اللَّه بن على به دمشق، و در حالى كه شمارى از مردمان قنسرين و حمص و تدمر به فرماندهى ابو محمّد بن عبد اللَّه بن يزيد بن معاوية بن ابى سفيان گرد آمده بودند، اظهار مىشد كه اين ابو محمّد ، همان سفيانى است كه در احاديث آمده است.۳
در اين ماجرا و از نظر امويان و اهالى شام ، ظهور سفيانى به عنوان يك امر مثبت است، در حالى كه شيعيان و ديگران، نگاهى منفى به سفيانى دارند .
۹ . محمّد بن قاسم علوى (م ۲۱۹ ق)
علويان زيدىمذهب كه در ايران فعّاليت مىكردند، معمولاً مدّعى مهدويت نبودند. با اين حال ، نمونههايى وجود دارند كه دست كم ، ديگران در باره آنان ادّعاى مهدويت كردهاند . يك نمونه ، مربوط به محمّد بن قاسم بن على بن عمر بن على بن حسين در سال ۲۱۹ ق است. وى كه گفته شده فردى عابد و زاهد و متّقى بود ، در كوفه مىزيست و وقتى در معرض تهديد معتصم قرار گرفت ، به خراسان