۱
فراوانى استناد به اين توقيع ، به دليل اهمّيت و گستردگى موضوعاتى است كه در اين توقيع ، مورد توجّه فقها قرار گرفته است ، از جمله ، مسئله حجّيت اجتهاد و لزوم رجوع به فقها در مسائل شرعى و نيز موضوع مهمّ ولايت فقيه كه جمله «وَ أَمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ فَارجِعوا فيها إلى رُواةِ حَديثِنا ، فَإِنَّهُم حُجَّتى عَلَيكُم وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيهِم» ، زمينه مباحث بسيار گستردهاى را در ميان فقها در باره آن ، فراهم ساخته است ؛ جملهاى كه صدها بار در منابع فقهى قرن يازدهم به بعد آمده است و گستردگى آن ، ما را از ذكر نمونه اين منابع ، بىنياز مىكند و امروزه با توجّه به مباحثى كه فقهاى ما در باره اين بخش از توقيع مطرح كردهاند ، هيچ فقيهى بدون توجّه به آن به موضوع ولايت فقيه و بويژه مسئله اجتهاد و تقليد نمىپردازد .
آنچه بيش از همه در باره مفاد اين بخش ، مورد توجّه و بحث و اختلاف است ، تعيين قلمرو «حوادث واقعه» و محدوده ارجاع به فقهاست ، كه برخى آن را تنها مربوط به جايگاه افتا و لزوم رجوع به فقها در شناخت احكام شرعى و در محدوده ادلّه اجتهاد و تقليد دانستهاند ، و برخى در رديف ادلّه تعيين منصب قضا براى فقها نيز به آن توجّه كردهاند و برخى مانند محقّق نراقى۲ و امام خمينى ،۳آن را در سطح ادلّه ولايت عامّ فقيه ديدهاند .
ديگر مسئله مهم ، خمس و حكم آن در دوره غيبت است كه جمله : «وَ أَمَّا الخُمُسُ فَقَد اُبيحَ لِشيعَتِنا ، وَ جُعِلوا مِنهُ في حِلٍّ إلى وَقتِ ظُهورِ أمرِنا ، لِتَطيبَ وِلادَتُهُم وَ لا تَخبُثَ» با اين پيشدرآمد : «وَ أَمَّا المُتَلَبِّسونَ بِأَموالِنا ، فَمَنِ استَحَلَّ مِنها شَيئاً فَأَكَلَهُ فَإِنَّما يَأكُلُ النّيرانَ» ، در