آنان جريان ابو مسلم را بزرگ مىداشتند و ابوجعفر منصور را به سبب قتل ابو مسلم ، لعنت مىكردند و بر مهدى بن فيروز فرزند فاطمه دختر ابومسلم درود مىفرستادند و رهبرانى داشتند كه در احكام شرعى بدانان مراجعه كرد و فرستادگانى داشتند كه رابط ميان آنان بودند و آنها را فريشتكان نام نهاده بودند .
خرّميه بر اين باورند كه از نسل دختر وى ، شخصى به نام فاطمه ظهور مىكند و تمام نسل خاندان عبّاس را بر خواهد انداخت.۱
مسعودى نوشته است: ياران او پس از مرگش دو گروه شدند. برخى گفتند كه او نمرده و هيچ گاه نخواهد مرد تا زمين را پر از عدل و داد كند، و دستهاى ديگر به مرگش اطمينان كردند و به امامت دخترش فاطمه باور يافتند و اينان را «فاطميّه» مىخوانند.۲
در منابع شيعى هم (مانند فرق الشيعة) از فرقه «بومسلميّه» به عنوان يكى از فرقههاى نزديك به «خرّمدينيّه» ياد شده كه به امامت ابو مسلم معتقد بوده و ادّعا داشتهاند كه او زنده است و نمرده است .۳
مهدويت برخى غاليان و رهبران فرقههاى انشعابى از اماميّه
گفته مىشود ريشه مباحث غلو ، به باورهايى منسوب است كه در زمان امام على عليه السلام پراكنده شدهاند ؛ امّا در اين باره ترديدهاى جدّى وجود دارد؛ چرا كه چند حديثى كه به ظهور غلو در آن دوره اشاره دارند ، اعتبار ندارند ، اوّلاً از اين جهت كه شخصيت ابن سبأ مشكوك است، و ثانياً به خاطر اين كه چند روايتى كه در آنها ادّعاى ربوبيت شده، از نظر سند و متن ، مخدوش است. با اين حال، آغاز غلو در دهه شصت و هفتاد قرن اوّل هجرى در عراق، مسلّم است.