از مرتبطان با او از اظهار نظر تقيّهاى او در يكى از مجالس مناظره ، خندهاى بىجا كرد و احتمال مىرفت حقيقت نظر حسين بن روح ، آشكار شود ، بيرون از جلسه ، ضمن اعتراض شديد به آن شخص ، تأكيد كرد كه در صورت تكرار ، با او قطعِ رابطه خواهد كرد . ۱ نيز وقتى به او خبر رسيد كه يكى از خادمان خانهاش ، معاويه را لعن و ناسزا گفته ، دستور اخراج او را صادر كرد و به رغم اين كه مدّتها آن خادم درخواست برگشت به كار داشت ، نپذيرفت و او مجبور شد جاى ديگرى مشغول شود .۲
در باره خود جناب حسين بن روح نيز نقل شده كه مدّتى پنهان بود و محمّد بن على شَلمغانى را - كه بعدها منحرف شد و به سبب عقايد الحادى به دست مقتدر كشته شد - ، براى رسيدگى به امور ، نصب كرد و او ، واسطه مردم با جناب حسين بن روح بود .۳ در باره دشوارى ارتباط با سفير پيش از وى ، جناب محمّد بن عثمان عَمرى ، در دوره معتضد عبّاسى ، و بىنشانه بودن يكى از پيكها براى رسيدن به حضور عَمرى ، اين تعبير آمده است :
لَأنّ الأمرَ كان حادّاً فى زمان المعتضد وَ السيف يقطر دماً كما يقال ، وَ كان سرّاً بين الخاص من أهل هذا الشأن.
زيرا در زمان معتضد ، شرايط ، سخت بود و از شمشير ، خون مىچكيد و كار جناب محمّد بن عثمان ، ميان خواصّ شيعه يك راز به شمار مىرفت.
و بعد اشاره شده است كه وقتى پيك ، چيزى را مىبُرد ، خبرى از واقع دريافت كننده نداشت و تنها به صورت شفاهى به او گفته مىشد مرسوله را كجا ببرد و تحويل دهد .۴شاهد روشن ديگر ، ملاحظه توقيعات متعدّدى است كه جناب كلينى - كه در دوره سفراى خاص مىزيسته - براى نشان دادن اصل ولادت ولىّ عصر عليه السلام نقل كرده است ؛ امّا در اين مجموعه كه حدود ۲۵ روايت است ، حتّى يك بار نيز نام يا لقب امام عليه السلام نيامده و بيشتر به صورت ضمير و گاه با تعبير «غَريم» ، «صاحب» و «رَجُل» به ايشان اشاره شده است .۵ نيز به رغم اين كه وى مدّتى در بغداد ساكن بوده ، حتّى يك بار نيز از هيچ يك از سفيران خاص ، حديث يا توقيعى نقل نكرده است و گويا ارتباط مستقيمى با هيچ يك از آنان نداشته است . گفتنى است كه وى با سندى صحيح و بسيار معتبر و تنها با دو واسطه از امام هادى عليه السلام ثِقه بودن سفير اوّل و به نقل از امام عسكرى عليه السلام ثقه بودن سفير اوّل و دوم را روايت كرده است .۶
شرايط تقيّهآميز اين دوره كه طبعاً شدّت بيشترى داشت ، در ادامه شرايط سياسى و مذهبى دشوار و شبهِ حصرى بود كه از دوره امام هادى عليه السلام و امام عسكرى عليه السلام وجود داشت ، به گونهاى كه به نقل شيخ طوسى ، شيعيان زمانى كه مىخواستند واجبات مالى خود را به امام عسكرى عليه السلام برسانند ، براى عثمان بن سعيد - كه در ادامه ، سفير نخست شد - ، مىفرستادند و وى آن را در خيك روغن مىگذاشت و به دست امام عليه السلام مىرسانْد .۷
اينها و شواهد ديگر ، به خوبى نشان مىدهند كه پرسشها و پاسخهاى صادر شده از ولىّ عصر عليه السلام ، از جمله در مسائل فقهى ، با چه محدوديتهايى مواجه بوده است و طبعاً انتظار نمىرود پاسخها ، همه شفّاف و مطابق واقع باشند ؛ امّا با اين حال ، اين امر ، مانع اهتمام محدّثان و فقهاى ما به نقل و استناد به اين بخش از توقيعها نبوده است و جز تعدادى از موارد كه برخى فقها ، آن را قابل استناد نديدهاند ، بقيّه ، چنان كه خواهد آمد ، جزء مستندات فقهى قرار دارند ، در حالى كه
1.ر . ك : ج ۳ ص ۳۹۳ ح ۶۵۳.
2.ر . ك : ج ۳ ص ۳۹۱ ح ۶۵۱.
3.ر . ك : ج ۴ ص ۳۸۵ ح ۷۲۹.
4.ر . ك : الغيبة : ص ۲۹۵ - ۲۹۶.
5.ر.ك: الكافى: ج ۱ ص ۵۱۴ - ۵۲۵.
6.ر.ك: الكافى: ج ۱ ص ۳۲۹ - ۳۳۰.
7.الغيبة: ص ۳۵۴.