197
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد چهارم

۶۹۰.الاحتجاج‏- در نقل مكاتبه‏اى ديگر ميان محمّد بن عبد اللَّه حميرى و امام عصر عليه السلام ، در سال ۳۰۸ قمرى - :
[۶۹۰ / ۱] نوشته بود: بسم اللَّه الرحمن الرحيم . خداوند ، عمرت را طولانى كند و عزّت، كرامت، سعادت و سلامتت را مستدام بدارد و نعمتش را بر تو كامل كند و در احسانش به تو و موهبت‏هاى زيبايش نزد تو و فزون‏بخشى‏اش بر تو و سهم فراوان تو بيفزايد و در رويارويى با هر بدى، مرا فداى تو كند و پيش‏مرگ تو گرداند!
[آن گاه سؤال كرده بود:] نزد ما، پيرمردان و پيرزنانى هستند كه بيش از سى سال است كه ماه رجب را روزه مى‏گيرند و روزه ماه شعبان را به رمضان متّصل مى‏كنند، و اكنون يكى از ياران ما برايشان روايت كرده كه اين روزه حرام است.
جواب آمده بود: فقيه عليه السلام مى‏فرمايد: «روزهايى را از آن (ماه رجب) تا پانزده روز ، روزه بگيرد و سپس قطع كند، مگر آن كه قضاى روزه مستحبّى سه روز از دست رفته‏[ى هر ماه‏] را بخواهد بگيرد كه حديث داريم بهترين ماه براى قضاكردن روزه، ماه رجب است».۱
[۶۹۰ / ۲] سؤال كرده بود: مردى در كجاوه است و برفى فراوان به قامت يك انسان ، روى زمين نشسته است و از اين مى‏ترسد كه اگر فرود آيد، در آن فرو رود ، و گاه در همان حال كه در كجاوه نشسته، برف فرو مى‏ريزد و آن قدر فراوان و پر و سنگين است كه برايش ميّسر نيست كه چيزى از آن را كنار براند [و بيرون بيايد] . آيا جايز است كه نماز واجب را در كجاوه بخواند . ما اين كار را روزهايى انجام داده‏ايم . آيا اين نمازها را بايد دوباره بخوانيم يا نه؟ جواب آمده بود: «هنگام اضطرار و سختى، اشكالى ندارد» .
[۶۹۰ / ۳] سؤال كرده بود: مردى به امام جماعت كه در ركوع است ، مى‏رسد و به ركوع مى‏رود و آن ركعت را به شمار مى‏آورد؛ امّا برخى ياران ما مى‏گويند: اگر تكبير ركوع را نشنيده است، نمى‏تواند آن ركعت را به شمار آورد.
جواب آمده بود: «هنگامى كه به يك تسبيح از تسبيحات ركوع امام نيز برسد، آن ركعت را به شمار مى‏آورد، حتّى اگر تكبيرِ به ركوع رفتن را نشنيده باشد».
[۶۹۰ / ۴] سؤال كرده بود: شخصى نماز ظهر را خوانده و به نماز عصر وارد شده است . هنگامى كه دو ركعت از نماز عصر را خوانْد، يقين مى‏كند كه نماز ظهر را دوركعتى خوانده است . چه كند؟
[۶۹۰ / ۵] جواب آمده بود: «اگر ميان دو نماز ، كارى كه قطع كننده نماز است، انجام داده، هر دو نماز ظهر و عصر را دوباره بخواند و اگر چنين كارى نكرده است، دو ركعت ديگر را باقى‏مانده نماز ظهر قرار مى‏دهد و نماز عصر را پس از آن مى‏خواند».
سؤال كرده بود: آيا بهشتيان در بهشت ، بچّه‏دار مى‏شوند؟ جواب آمده بود: «زنان در بهشت، نه [زحمت‏] باردارى و ولادت فرزند دارند و نه حيض و نفاس مى‏بينند و نه زحمت بچّه‏دارى مى‏كشند؛ ولى در آن ، چيزهايى است كه جان‏ها به آن شوق دارند و چشم‏ها از ديدنش لذّت مى‏برند، همان گونه كه خداوند فرموده است. پس هنگامى كه مؤمن، فرزند بخواهد، خداى عزّ و جلّ بدون باردارى و تولّد، او را به همان شكلى كه خواسته است، مى‏آفريند، همان گونه كه آدم را براى عبرت‏اندوزى آفريد».
سؤال كرده بود: مردى زنى را تا مدّتى معيّن و با اجرتى معلوم به ازدواج موقّت خود در آورده است و هنوز بخشى از مدّت زن ، باقى مانده كه مرد ، آن را به او مى‏بخشد . آن زن هم سه روز پيش از بخشيده شدن مدّتش، حائض شده است . آيا جايز است وقتى كه زن پاك شد، مرد ديگرى او را براى مدّتى معيّن با اجرتى معلوم به همسرىِ خود در آورد و يا بايد صبر كند تا يك حيض ديگر ببيند؟
جواب آمده بود: «يك حيض ديگر ، غير از آن حيض نخست را انتظار كشد؛ زيرا حدّ اقل عدّه ازدواج موقّت، يك حيض و يك طهر و پاكى كامل است».۲
[۶۹۰ / ۶] سؤال كرده بود: آيا گواهى دادن بيماران مبتلا به پيسى، جذام و فلج برخى اعضا، جايز است؟ [اين ترديد از آن روست كه ]براى ما روايت شده است آنان نمى‏توانند امام جماعت افراد تن‏درست بشوند.
جواب آمده بود: «اگر اين عيب برايشان پيش آمده است، گواهىِ آنها جايز و اگر مادرزادى است، جايز نيست».
[۶۹۰ / ۷] سؤال كرده بود: آيا جايز است مرد با دختر همسرش ازدواج كند؟
جواب آمده بود: «اگر آن دختر در دامان او پرورش يافته است، جايز نيست، و اگر در دامان او پرورش نيافته و مادرش هم، اكنون همسر او نيست، روايت شده كه جايز است».۳
[۶۹۰ / ۸] سؤال كرده بود: آيا جايز است با دختر دختر زنى ازدواج كند و پس از او ، مادربزرگ آن دختر را به همسرى بگيرد، يا جايز نيست؟
جواب آمده بود: «از اين كار ، نهى شده است».
[۶۹۰ / ۹] سؤال كرده بود: مردى ادّعا كرده كه از فرد ديگرى هزار درهم مى‏خواهد و دو شاهد عادل هم آورده است و نيز ادّعا كرده است كه پانصد درهم در قباله و سندى ديگر از او طلب دارد و براى همه اينها گواه عادل دارد و همچنين سيصد درهم در قباله‏اى و دويست درهم در قباله‏اى ديگر را نيز ادّعا كرده و براى همه آنها دو شاهد عادل دارد ؛ ولى طرف دعوا مى‏گويد كه اين قباله‏ها، همه، جزئى از آن قباله بدهى هزار درهمى اند ؛ ولى مدّعى ، منكِر اين گفته اوست . آيا تنها يك هزار درهم به عهده او مى‏آيد يا همان گونه كه شاهدها شهادت داده‏اند ، همه مبالغِ موجود در قباله‏هاى ديگر هم به گردن او مى‏آيد و قباله‏ها از هم كم نمى‏شوند و با همان صورت ظاهرى خود ، بدهى‏هاى مجدّد را اثبات مى‏كنند؟
جواب آمده بود: «از طرف دعوا، يك هزار درهمِ اوّل را كه در آن هيچ شبهه‏اى نيست ، مى‏گيرند و در مورد هزار درهم دوم [حاصل جمعِ قباله‏هاى پانصدى و سيصدى و دويستى‏] ، سوگند خوردن را به مدّعى باز مى‏گردانند و اگر سوگند نخورد، حقّى ندارد».
[۶۹۰ / ۱۰] سؤال كرده بود: آيا نهادن گِل قبر [امام حسين عليه السلام ] با جنازه مرده در قبر ، جايز است يا نه؟
جواب آمده بود: «آن را همراه مرده در قبرش مى‏نهند و با حنوطش نيز مخلوط مى‏كنند، إن شاء اللَّه».
[۶۹۰ / ۱۱] سؤال كرده بود: براى ما از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه بر يكى از پارچه‏هاى كفن فرزندش اسماعيل ، نوشت: «اسماعيل گواهى مى‏دهد كه معبودى جز خداوند يگانه نيست» . آيا جايز است كه ما نيز مانند آن را با گِل قبر [امام حسين عليه السلام ] يا غير آن بنويسيم؟
جواب آمده بود: «جايز است».
[۶۹۰ / ۱۲] سؤال كرده بود: آيا جايز است كه مرد ، با گِل قبر [حسين عليه السلام ] ، تسبيح بگويد و آيا در آن ، فضيلتى هست؟
جواب آمده بود: «با آن تسبيح [ساخته شده از گِل قبر حسين عليه السلام ] ذكر بگويد كه هيچ تسبيحى برتر از آن نيست و از برترى آن ، اين كه اگر انسان ، ذكر را فراموش كند و تسبيح را بچرخاند، برايش پاداش تسبيح گفتن مى‏نويسند».
[۶۹۰ / ۱۳] سؤال كرده بود: آيا در سجده بر مُهر ساخته شده از گِل قبر [امام حسين عليه السلام ] ، فضيلتى است؟
جواب آمده بود: «اين كار ، جايز است و فضيلت دارد».
[۶۹۰ / ۱۴] سؤال كرده بود: آيا جايز است كسى كه قبر امامان عليه السلام را زيارت مى‏كند، بر قبر ، سجده كند يا نه؟ و آيا جايز است كسى كه نزد قبر ايشان نماز مى‏خواند، پشت قبر بِايستد و قبر را قبله قرار دهد يا نزد سر و يا پاهاى امام مدفون ، بِايستد؟ و آيا جايز است كه جلوتر از قبر بِايستد و نماز بخواند و قبر را پشت سر خود قرار دهد؟
جواب آمده بود: «امّا سجده بر قبر ، چه در نماز نافله و چه واجب و زيارت ، جايز نيست و آنچه عمل مى‏شود ، اين است كه گونه راستش را بر قبر مى‏نهد ؛ و امّا نماز، در پشت قبر خوانده مى‏شود و قبر را جلوى خود قرار دهد و جايز نيست كه پيش رو و يا راست و چپِ مدفون در قبر خوانده شود؛ زيرا نه بر امام پيشى مى‏گيرند و نه هم‏تراز او مى‏ايستند».
[۶۹۰ / ۱۵] سؤال كرده بود: آيا جايز است نمازگزار در نماز واجب و يا نافله، تسبيح را در دستش بچرخاند؟
جواب آمده بود: «اگر بيم فراموشى و اشتباه دارد، جايز است».
[۶۹۰ / ۱۶] سؤال كرده بود: آيا جايز است هنگام تسبيح گفتن [در نمازى مانند نماز جعفر طيّار ]تسبيح را با دست چپش بچرخاند ، يا جايز نيست؟
جواب آمده بود: «اين ، جايز است و ستايش ، ويژه خداوند ، پروردگار جهانيان ، است» .
[۶۹۰ / ۱۷] سؤال كرده بود: حديثى از فقيه عليه السلام در باره فروختن وقف آمده است كه اگر وقف ، بر اشخاص معيّنى، اعم از خودشان و نسل آنها باشد و همه اهل وقف، بر فروش مال وقفى اتّفاق كنند و اين برايشان بهتر و به مصلحت ايشان باشد، مى‏توانند آن را بفروشند؟ و آيا جايز است كه اگر همگى بر فروش اتّفاق نكردند، سهم برخى خريده شود؟ و يا جايز نيست ، مگر آن كه همه آنان بر فروش توافق كنند؟ و وقفى كه فروش آن جايز نيست ، چيست؟
جواب آمده بود: «مالى كه بر پيشواى مسلمانان وقف شده است، فروشش جايز نيست و اگر بر گروهى از مسلمانان وقف شده، هر كدام از آن افراد مى‏توانند سهم خود را بفروشند، همه با هم باشند و يا جدا جدا، إن شاء اللَّه».
[۶۹۰ / ۱۸] سؤال كرده بود: آيا براى مُحرم ، جايز است كه بر زير بغلش ، براى آن كه بوى عرق ندهد، برخى دواها را مانند مرتك‏۴ و توتيا ،۵ بمالد يا جايز نيست؟
جواب آمده بود: «اين ، جايز است و توفيق ، از خداوند است».
[۶۹۰ / ۱۹] سؤال كرده بود: اگر نابينايى را پيش از نابينا شدن براى گواهى بر چيزى حاضر كنند و سپس نابينا شود و نتواند دست‏خطّ خود را ببيند و بشناسد، آيا گواهى دادنش جايز است يا نه؟ و اگر اين نابينا، گواهى قبلى خود را به ياد آورد، آيا جايز است كه بر آن ، شهادت دهد يا نه؟
جواب آمده بود: «هنگامى كه گواهى و زمان را به ياد داشته باشد، گواهى‏اش جايز است».
[۶۹۰ / ۲۰] سؤال كرده بود: مردى مزرعه يا مَركبى را وقف مى‏كند و براى [سپردن ]اين وقف به يكى از وكيلان وقف، شاهد مى‏گيرد . سپس اين وكيل مى‏ميرد و يا حالش دگرگون [و تباه ]مى‏شود و كس ديگرى سرپرستى وقف را به عهده مى‏گيرد . آيا جايز است شاهد براى اين فرد جاى‏گزين، شهادت دهد؟ يا جايز نيست، در حالى كه مى‏دانيم اصل وقف براى يك نفر است [و اين دو فقط وكيل‏هاى اويند]؟
جواب آمده بود: «جايز نيست؛ زيرا شاهد براى وكيل نيامده بود؛ بلكه شاهد مالك بود، و خداوند متعال فرموده است: «و شهادت را براى خدا به پا داريد»».۶
[۶۹۰ / ۲۱] سؤال كرده بود: احاديث متعدّدى در باره ركعت سوم و چهارم نماز است كه برخى ، خواندن سوره حمد را (بدون سوره) ، در آن بهتر مى‏بينند و برخى مى‏گويند: تسبيحات اربعه در آن دو ركعت ، بهتر است. حال كدام يك فضيلت دارد تا آن را بخوانيم؟
جواب آمده بود: «[حديثِ‏] خواندن سوره حمد در اين دو ركعت ، [بهتر بودن قرائتِ ]تسبيحات اربعه را نَسخ كرد . حديثِ ناسخ ، اين سخن عالم عليه السلام است: «هر نمازى كه قرائت [حمد] در آن نباشد، ناقص است ، مگر براى بيمار يا كسى كه فراموشكار است و بيم آن دارد كه [به دليل مشابهت ركعات،] اشتباه كند و نمازش باطل شود».
[۶۹۰ / ۲۲] سؤال كرده بود: در آبادى ما ، براى گلودرد و گرفتگى صدا ، رُبّ گردو درست مى‏كنند ، به اين گونه كه گردوى تازه را قبل از سفت شدن مى‏گيرند و خوب مى‏سايند و آبش را گرفته ، صاف مى‏كنند و آن را مى‏پزند تا نيمى از آب آن ، بخار شود و يك شبانه‏روز ، آن را رها مى‏كنند و سپس روى آتش مى‏گذارند و به نسبت يك ششم، عسل رويش مى‏ريزند و آن را مى‏جوشانند و كفَش را مى‏گيرند و نشادر۷ و زاج يمانى را مى‏سايند و نيم مثقال از هر يك را با آن آب مخلوط مى‏كنند و به وزن يك درهم، زعفرانِ ساييده شده در آن مى‏ريزند و آن را مى‏جوشانند و كف آن را مى‏گيرند و آن را به اندازه‏اى مى‏پزند تا مانند عسل سفت شود. آن گاه آن را از روى آتش بر مى‏دارند و سردش مى‏كنند و از آن مى‏نوشند . آيا نوشيدن آن ، جايز است؟
جواب آمده بود: «اگر مقدار فراوان آن ، مست يا حالت انسان را دگرگون كند، كم و زياد آن ، حرام است و اگر مست نكند، حلال است».
[۶۹۰ / ۲۳] سؤال كرده بود: كسى كه برايش كارى پيش آيد و نداند چه كند و [براى رفع سرگردانى ،] دو مُهر بر مى‏دارد و در يكى كلمه «بكن» و در ديگرى «نكن» مى‏نويسد و چندين بار از خدا طلب خير مى‏كند و سپس به آن دو مى‏نگرد و يكى را بيرون مى‏كشد و به هر چه آمد، عمل مى‏كند، آيا اين كار ، جايز است يا نه؟ و آيا عمل كننده و يا عمل نكننده به آنچه بيرون آمده، مانند كسى است كه استخاره كرده است ، يا مانند آن نيست؟
جواب آمده بود: «سنّتى كه عالِم عليه السلام در اين موقعيت‏ها بنا نهاده است، استخاره با برگه‏ها و نماز استخاره است».۸
[۶۹۰ / ۲۴] سؤال كرده بود: بهترين وقت براى خواندن نماز جعفر بن ابى طالب كدام است؟ آيا قنوت دارد؟ اگر دارد ، در چه ركعتى بخواند؟
جواب آمده بود: «بهترين وقت آن، آغاز روز جمعه است و پس از آن، هر روزى كه خواستى و در هر زمان از شب و روز كه خواندى، جايز است و دو قنوت دارد: در ركعت دوم، پيش از ركوع و در ركعت چهارم پس از ركوع».
[۶۹۰ / ۲۵] سؤال كرده بود: كسى قصد دارد بخشى از دارايى‏اش را به يكى از برادران دينى‏اش بدهد ، كه يكى از خويشانش را نيازمند مى‏يابد . آيا آن را به جاى كسى كه نيّت كرده ، مى‏تواند به خويشاوندش برساند؟
جواب آمده بود: «آن را به كسى بدهد كه باور دينى نزديك‏ترى به او دارد، و اگر مى‏خواهد به اين سخن عالِم عليه السلام عمل كند كه : "خداوند ، صدقه را از كسى كه خويشاوندِ نيازمند دارد، نمى‏پذيرد" ، آن دارايى را ميان خويشاوند و كسى كه نيّت كرده بود ، قسمت كند تا همه فضيلت را دريابد».
[۶۹۰ / ۲۶] سؤال كرده بود: ياران ما در مَهر زن ، اختلاف كرده‏اند. برخى مى‏گويند: اگر با او آميزش كرده است، مهر از او ساقط شده است و چيزى به عهده او نيست. برخى نيز مى‏گويند: مَهر در دنيا و آخرت به گردن اوست. حكم چيست و چه چيزى در آن واجب است؟
جواب آمده بود: «اگر در نوشته‏اى كه در برابر شوهر دارد ، مَهر به عنوان بدهى ذكر شده ، آن در دنيا و آخرت به عهده اوست و اگر نوشته‏اى عليه شوهر دارد كه مَهر را با همان عنوان مَهر در آن نوشته است، اگر شوهرش با او آميزش كرده باشد، ديگر طلبى ندارد و پرداخت [مجدّد مَهر] به عهده شوهر نيست و اگر زن هيچ نوشته‏اى عليه شوهر ندارد، پس از آميزش، بقيّه مهر هم [از گردن شوهر] ساقط مى‏شود».۹
[۶۹۰ / ۲۷] سؤال كرده بود: براى ما روايت شده است كه در باره نماز خواندن در لباس خز كه با كرك خرگوش آميخته شده ، از امام هادى عليه السلام پرسيدند و ايشان نوشت: «جايز است» و نيز از ايشان روايت شده است كه «جايز نيست» . به كدام حديث ، عمل كنيم؟
جواب آمده بود: «تنها در كرك‏هايى كه همراه پوست است، حرام شده و امّا همه كرك‏ها به تنهايى، حلال اند و يكى از عالمان هم كه از معناى اين سخن صادق عليه السلام ۱۰ : "در روباه و خرگوش نمى‏توان نماز خواند و نيز در پارچه‏هاى مانند آن" پرسيد ، [امام عليه السلام ]فرمود: "مقصود ، در پوست آن دو است ، نه غير آن مانند كرك"» .
[۶۹۰ / ۲۸] سؤال كرده بود: در اصفهان، پارچه‏هاى نقش و نگاردار عنّابى‏رنگى با ابريشم و حرير مى‏بافند. آيا نماز در آن ، جايز است يا نه؟
جواب آمده بود: «نماز ، تنها در پارچه‏هايى كه تار و پود آنها پنبه يا كتان باشد، جايز است».
[۶۹۰ / ۲۹] سؤال كرده بود: در مسح پاها، كدام را مقدّم كند؟ راست را و يا هر دو را با هم مسح كند؟
جواب آمده بود: «هر دو پا را با هم مسح كند و اگر به يكى پيش از ديگرى آغاز كرد، جز راست را مقدّم ندارد».
[۶۹۰ / ۳۰] سؤال كرده بود: آيا جايز است در مسافرت، نماز جعفر طيّار خواند؟
جواب آمده بود: «جايز است».
[۶۹۱ / ۳۱] سؤال كرده بود: آيا اگر كسى اشتباه كرد و تكبير را در تسبيحات فاطمه عليها السلام ، بيش از سى و چهار مرتبه گفت، آيا به شماره سى و چهارم باز گردد [و بدان اكتفا كند] و يا از نو آغاز كند؟ و هنگامى كه شصت و هفتمين ذكر تسبيح را گفت، به شصت و ششمين باز گردد [و بدان اكتفا كند] ، يا از نو آغاز كند؟ و چه كارى در اين ميان لازم است؟
جواب آمده بود: «اگر هنگام "اللَّه أكبر" گفتن ، اشتباه كرد و از سى و چهار گذشت، به سى و سه باز مى‏گردد و بر آن بنا مى‏نهد و اگر در "سبحان اللَّه" گفتن ، از شصت و هفت گذشت، به شصت و شش باز مى‏گردد و بر آن بنا مى‏نهد و چون با گفتن "الحمد للَّه" از صد گذشت، كارى به عهده او نيست»۱۱ .۱۲

1.روزه همه روزهاى رجب ، مستحب است و حتّى نيمه دوم ماه رجب ، فضيلت بيشترى دارد . از اين رو ، احتمال تقيّه در اين گونه مكاتبات كه دسترس حاكمان جور به آن بيشتر بوده است، مى‏رود و يا اين كه نهى از روزه سه ماه پياپى است .

2.احاديث و اقوال فقهى در باره حدّ اقلِ عدّه زن در ازدواج موقّت ، گوناگون است .

3.گزارش حديثى ، نيازمند جمع و سازگار كردن آن با احاديث متعدّد ديگر و فتاوى فقيهان است كه ميان دختر پرورش يافته در دامان و غير آن ، فرقى نمى‏نهند و هر دو را جايز نمى‏شمرند.

4.مرتك ، مادّه‏اى است براى رفع بوى زير بغل .

5.توتيا ، سنگ سرمه است .

6.در نسخه وسائل الشيعة و بحار الأنوار ، «لا يَجوزُ غَيرُ ذلكَ» آمده كه معنايش، جواز شهادت بر مسئله مى‏شود و اين با فقه و نيز استدلال به اين كه شاهد براى وكيل نبوده كه با مردن و بركنارى‏اش ، شهادت از ميان برود و همچنين استشهاد به آيه كه ترغيب به شهادت دادن است، سازگارتر مى‏نمايد . (م)

7.ملحى است جامد از تركيب جوهرفك و داراى طعم زننده (لغتنامه دهخدا) .

8.استخاره با نماز ، يعنى خواندن دو ركعت نماز و طلب خير از خداوند ، و استخاره ذات رقاع، يعنى نوشتن «بكن» و «نكن» در چند برگه كه كامل‏ترين آن ، سه «بكن» و سه «نكن» در شش برگه و در آوردن يك يك آنها و رفتار و عمل مطابق اكثريت برگه‏هاى خارج شده در ميان حدّ اكثر پنج برگه است ر . ك : ج ۶ ص ۳۲۷ (پژوهشى درباره استخاره‏هاى منسوب به امام زمان عليه السلام ) .

9.توجيه اين حديث با توجّه به سيره مسلمانان در آن روزگار ، ممكن است. آنان به راه‏نمايى قرآن و سنّت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، پيش از آميزش، بخشى از مهريّه را براى زن مى‏فرستادند و پس از عروسى و آميزش، بقيّه آن را به زن مى‏دادند. از اين رو ، آميزش ، يك نشانه عمومى براى پرداخت همه يا بخشى از مَهر بود .

10.بنا بر نسخه «سئل» به صورت مجهول ، ترجمه چنين مى‏شود : و از يكى از عالمان (امام عصر عليه السلام ) در باره گفته امام صادق عليه السلام پرسيده شد .

11.الاحتجاج : ج ۲ ص ۵۷۹ ح ۳۵۷ ، بحار الأنوار : ج ۵۳ ص ۱۶۲ ح ۴ .

12.اين حديث مطابق با احاديثى است كه ذكر «سبحان اللَّه» ، را مقدّم بر ذكر «الحمد للَّه» دانسته‏اند (ر. ك: شناخت‏نامه نماز: ص ۴۹۱ «چگونگى تسبيح فاطمه عليها السلام») . (م)


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد چهارم
196

۶۹۰.الاحتجاج : وكَتَبَ [ مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللَّهِ الحِميَرِيِ‏] إلَيهِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيهِ أيضاً في سَنَةِ ثَمانٍ وثَلاثِمِئَةٍ كِتاباً سَأَلَهُ فيهِ عَن مَسائِلَ اُخرى‏ .
۶۹۰ / ۱ كَتَبَ فيهِ : بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، أطالَ اللَّهُ بَقاءَكَ ، وأَدامَ عِزَّكَ وكَرامَتَكَ ، وسَعادَتَكَ وسَلامَتَكَ ، وأَتَمَّ نِعمَتَهُ عَلَيكَ ، وزادَ في إحسانِهِ إلَيكَ ، وجَميلِ مَواهِبِهِ لَدَيكَ ، وفَضلِهِ عَلَيكَ ، وجَزيلِ قِسَمِهِ لَكَ ، وجَعَلَني مِنَ السّوءِ كُلِّهِ فِداكَ ، وقَدَّمَني قِبَلَكَ ، إنَّ قِبَلَنا مَشايِخَ وعَجايِزَ يَصومونَ رَجَباً مُنذُ ثَلاثينَ سَنَةً وأَكثَرَ ، ويَصِلونَ بِشَعبانَ وشَهرِ رَمَضانَ . ورَوى‏ لَهُم بَعضُ أصحابِنا : إنَّ صَومَهُ مَعصِيَةٌ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : قالَ الفَقيهُ : يَصومُ مِنهُ أيّاماً إلى‏ خَمسَةَ عَشَرَ يَوماً ثُمَّ يَقطَعُهُ ، إلّا أن يَصومَهُ عَنِ الثَّلاثَةِ الأَيّامِ الفائِتَةِ ، لِلحَديثِ أن نِعمَ شَهرُ القَضاءِ رَجَبٌ .۱
۶۹۰ / ۲ وسَأَلَ : عَن رَجُلٍ يَكونُ في مَحمِلِهِ وَالثَّلجُ كَثيرٌ بِقامَةِ رَجُلٍ ، فَيَتَخَوَّفُ إن نَزَلَ الغَوصَ فيهِ ، ورُبَّما يَسقُطُ الثَّلجُ وهُوَ عَلى‏ تِلكَ الحالِ ، ولا يَستَوي لَهُ أن يُلَبِّدَ۲شَيئاً مِنهُ لِكَثرَتِهِ وتَهافُتِهِ ، هَل يَجوزُ أن يُصَلِّيَ فِي المَحمِلِ الفَريضَةَ ، فَقَد فَعَلنا ذلِكَ أيّاماً ، فَهَل عَلَينا في ذلِكَ إعادَةٌ أم لا ؟
فأجاب عليه السلام : لا بَأسَ بِهِ عِندَ الضَّرورَةِ وَالشِّدَّةِ .
۶۹۰ / ۳ وسَأَلَ : عَنِ الرَّجُلِ يَلحَقُ الإِمامَ وهُوَ راكِعٌ فَيَركَعُ مَعَهُ ، ويَحتَسِبُ تِلكَ الرَّكعَةَ . فَإِنَّ بَعضَ أصحابِنا قالَ : إن لَم يَسمَع تَكبيرَةَ الرُّكوعِ فَلَيسَ لَهُ أن يَعتَدَّ بِتِلكَ الرَّكعَةِ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : إذا لَحِقَ مَعَ الإِمامِ مِن تَسبيحِ الرُّكوعِ تَسبيحَةً واحِدَةً ، اعتَدَّ بِتِلكَ الرَّكعَةِ ، وإن لَم يَسمَع تَكبيرَةَ الرُّكوعِ .
۶۹۰ / ۴ وسَأَلَ : عَن رَجُلٍ صَلَّى الظُّهرَ ودَخَلَ في صَلاةِ العَصرِ ، فَلَمّا أن صَلّى‏ مِن صَلاةِ العَصرِ رَكعَتَينِ ، استَيقَنَ أنَّهُ صَلَّى الظُّهرَ رَكعَتَينِ ، كَيفَ يَصنَعُ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : إن كانَ أحدَثَ بَينَ الصَّلاتَينِ حادِثَةً يَقطَعُ بِهَا الصَّلاةَ أعادَ الصَّلاتَينِ ، وإن لَم يَكُن أحدَثَ حادِثَةً جَعَلَ الرَّكعَتَينِ الآخِرَتَينِ تَتِمَّةً لِصَلاةِ الظُّهرِ ، وصَلَّى العَصرَ بَعدَ ذلِكَ .
وسَأَلَ : عَن أهلِ الجَنَّةِ هَل يَتَوالَدونَ إذا دَخَلوها أم لا ؟
فَأَجابَ عليه السلام : إنَّ الجَنَّةَ لا حَملَ فيها لِلنِّساءِ ولا وِلادَةَ ، ولا طَمثَ‏۳ ولا نِفاسَ ، ولا شَقاءَ بِالطُّفولِيَّةِ . وفيها ما تَشتَهِي الأَنفُسُ وتَلَذُّ الأَعيُنُ ، كَما قالَ سُبحانَهُ ، فَإِذَا اشتَهَى المُؤمِنُ وَلَداً ، خَلَقَهُ اللَّهُ عزّ و جلّ بِغَيرِ حَملٍ ولا وِلادَةٍ عَلَى الصّورَةِ الَّتي يُريدُ ، كَما خَلَقَ آدَمَ عِبرَةً .
۶۹۰ / ۵ وسَأَلَ : عَن رَجُلٍ تَزَوَّجَ امرَأَةً بِشَي‏ءٍ مَعلومٍ إلى‏ وَقتٍ مَعلومٍ ، وبَقِيَ لَهُ عَلَيها وَقتٌ ، فَجَعَلَها في حِلٍّ مِمّا بَقِيَ لَهُ عَلَيها ، وقَد كانَت طَمِثَت قَبلَ أن يَجعَلَها في حِلٍّ مِن أيّامِها بِثَلاثَةِ أيّامٍ ، أيَجوزُ أن يَتَزَوَّجَها رَجُلٌ آخَرُ بِشَي‏ءٍ مَعلومٍ إلى‏ وَقتٍ مَعلومٍ عِندَ طُهرِها مِن هذِهِ الحَيضَةِ ، أو يَستَقبِلُ بِها حَيضَةً اُخرى‏ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : يَستَقبِلُ حَيضَةً غَيرَ تِلكَ الحَيضَةِ ؛ لِأَنَّ أقَلَّ تِلكَ العِدَّةِ حَيضَةٌ وطُهرَةٌ تامَّةٌ .۴
۶۹۰ / ۶ وسَأَلَ : عَنِ الأَبرَصِ وَالمَجذومِ وصاحِبِ الفالِجِ ، هَل يَجوزُ شَهادَتُهُم ، فَقَد رُوِيَ لَنا : أنَّهُم لا يَؤُمّونَ الأَصِحّاءَ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : إن كانَ ما بِهِم حادِثاً جازَت شَهادَتُهُم ، وإن كانَ وِلادَةً لَم يَجُز .
۶۹۰ / ۷ وسَأَلَ : هَل يَجوزُ لِلرَّجُلِ أن يَتَزَوَّجَ ابنَةَ امرَأَتِهِ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : إن كانَت رُبِّيَت في حِجرِهِ فَلا يَجوزُ ، وإن لَم تَكُن رُبِّيَت في حِجرِهِ وكانَت اُمُّها في غَيرِ عِيالِهِ‏۵ فَقَد رُوِيَ : أنَّهُ جائِزٌ .۶
۶۹۰ / ۸ وسَأَلَ : هَل يَجوزُ أن يَتَزَوَّجَ بِنتَ ابنَةِ امرَأَةٍ ثُمَّ يَتَزَوَّجَ جَدَّتَها بَعدَ ذلِكَ ؟ أم لا يَجوزُ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : قَد نُهِيَ عَن ذلِكَ .
۶۹۰ / ۹ وسَأَلَ : عَن رَجُلٍ ادَّعى‏ عَلى‏ رَجُلٍ ألفَ دِرهَمٍ وأَقامَ بِهِ البَيِّنَةَ العادِلَةَ ، وَادَّعى‏ عَلَيهِ أيضاً خَمسَمِئَةِ دِرهَمٍ في صَكٍّ آخَرَ ، ولَهُ بِذلِكَ كُلِّهِ بَيِّنَةٌ عادِلَةٌ ، وَادَّعى‏ عَلَيهِ أيضاً ثَلاثَمِئَةِ دِرهَمٍ في صَكٍّ آخَرَ ، ومِئَتَي دِرهَمٍ في صَكٍّ آخَرَ ، ولَهُ بِذلِكَ كُلِّهِ بَيِّنَةٌ عادِلَةٌ ، ويَزعُمُ المُدَّعى‏ عَلَيهِ أنَّ هذِهِ الصِّكاكَ كُلَّها قَد دَخَلَت فِي الصَّكِّ الَّذي بِأَلفِ دِرهَمٍ ، وَالمُدَّعي مُنكِرٌ أن يَكونَ كَما زَعَمَ ، فَهَل يَجِبُ عَلَيهِ الأَلفُ الدِّرهَمِ مَرَّةً واحِدَةً ، أو يَجِبُ عَلَيهِ كَما يُقيمُ البَيِّنَةَ بِهِ ولَيسَ فِي الصِّكاكِ استِثناءٌ ، إنَّما هِيَ صِكاكٌ عَلى‏ وَجهِها ؟
فَأَجابَ عليه السلام : يُؤخَذُ مِنَ المُدَّعى‏ عَلَيهِ ألفُ دِرهَمٍ مَرَّةً واحِدَةً وهِيَ الَّتي لا شُبهَةَ فيها ، ويُرَدُّ اليَمينُ فِي الأَلفِ الباقي عَلَى المُدَّعي ، فَإِن نَكَلَ فَلا حَقَّ لَهُ .
۶۹۰ / ۱۰ وسَأَلَ عَن طينِ القَبرِ : يوضَعُ مَعَ المَيِّتِ في قَبرِهِ ، هَل يَجوزُ ذلِكَ أم لا ؟
فَأَجابَ عليه السلام : يوضَعُ مَعَ المَيِّتِ في قَبرِهِ ، ويُخلَطُ بِحَنوطِهِ إن شاءَ اللَّهُ .
۶۹۰ / ۱۱ وسَأَلَ فَقالَ : رُوِيَ لَنا عَنِ الصّادِقِ عليه السلام : أنَّهُ كَتَبَ عَلى‏ إزارِ إسماعيلَ ابنِهِ : إسماعيلُ يَشهَدُ : أن لا إلهَ إلَّا اللَّهُ ، فَهَل يَجوزُ لَنا أن نَكتُبَ مِثلَ ذلِكَ بِطينِ القَبرِ أم غَيرِهِ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : يَجوزُ ذلِكَ .
۶۹۰ / ۱۲ وسَأَلَ : هَل يَجوزُ أن يُسَبِّحَ الرَّجُلُ بِطينِ القَبرِ ، وهَل فيهِ فَضلٌ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : يُسَبِّحُ بِهِ فَما مِن شَي‏ءٍ مِنَ التَّسبيحِ أفضَلَ مِنهُ ، ومِن فَضلِهِ أنَّ الرَّجُلَ يَنسَى التَّسبيحَ ويُديرُ السُّبحَةَ فَيُكتَبُ لَهُ التَّسبيحُ .
۶۹۰ / ۱۳ وسَأَلَ : عَنِ السَّجدَةِ عَلى‏ لوحٍ مِن طينِ القَبرِ ، وهَل فيهِ فَضلٌ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : يَجوزُ ذلِكَ وفيهِ الفَضلُ .
۶۹۰ / ۱۴ وسَأَلَ : عَنِ الرَّجُلِ يَزورُ قُبورَ الأَئِمَّةِ عليهم السلام هَل يَجوزُ أن يُسجَدَ عَلَى القَبرِ أم لا ؟ وهَل يَجوزُ لِمَن صَلّى‏ عِندَ بَعضِ قُبورِهِم : أن يَقومَ وَراءَ القَبرِ ويَجعَلَ القَبرَ قِبلَةً ، أم يَقومُ عِندَ رَأسِهِ أو رِجلَيهِ ؟ وهَل يَجوزُ أن يَتَقَدَّمَ القَبرَ ويُصَلِّيَ ويَجعَلَ القَبرَ خَلفَهُ أم لا ؟
فَأَجابَ عليه السلام : أمَّا السُّجودُ عَلَى القَبرِ ، فَلا يَجوزُ في نافِلَةٍ ولا فَريضَةٍ ولا زِيارَةٍ ، وَالَّذي عَلَيهِ العَمَلُ : أن يَضَعَ خَدَّهُ الأَيمَنَ عَلَى القَبرِ . وأَمَّا الصَّلاةُ فَإِنَّها خَلفَهُ ، ويَجعَلُ القَبرَ أمامَهُ ، ولا يَجوزُ أن يُصَلِّيَ بَينَ يَدَيهِ ولا عَن يَمينِهِ ولا عَن يَسارِهِ ، لِأَنَّ الإِمامَ عليه السلام لا يُتَقَدَّمُ ولا يُساوى‏ .
۶۹۰ / ۱۵ وسَأَلَ فَقالَ : هَل يَجوزُ لِلرَّجُلِ إذا صَلَّى الفَريضَةَ أو النّافِلَةَ وبِيَدِهِ السُّبحَةُ أن يُديرُها وهُوَ فِي الصَّلاةِ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : يَجوزُ ذلِكَ إذا خافَ السَّهوَ وَالغَلَطَ .
۶۹۰ / ۱۶ وسَأَلَ : هَل يَجوزُ أن يُديرَ السُّبحَةَ بِيَدِهِ اليَسارِ إذا سَبَّحَ ، أو لا يَجوزُ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : يَجوزُ ذلِكَ وَالحَمدُ للَّهِ‏ِ رَبِّ العالَمينَ .
۶۹۰ / ۱۷ وسَأَلَ فَقالَ : رُوِيَ عَنِ الفَقيهِ عليه السلام في بَيعِ الوُقوفِ خَبَرٌ مَأثورٌ : إذا كانَ الوَقفُ عَلى‏ قَومٍ بِأَعيانِهِم وأَعقابِهِم ، فَاجتَمَعَ أهلُ الوَقفِ عَلى‏ بَيعِهِ وكانَ ذلِكَ أصلَحَ لَهُم أن يَبيعوهُ ، وهَل يَجوزُ أن يُشتَرى‏ مِن بَعضِهِم إن لَم يَجتَمِعوا كُلُّهُم عَلَى البَيعِ ، أم لا يَجوزُ إلّا أن يَجتَمِعوا كُلُّهُم عَلى‏ ذلِكَ ؟ وعَنِ الوَقفِ الَّذي لا يَجوزُ بَيعُهُ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : إذا كانَ الوَقفُ عَلى‏ إمامِ المُسلِمينَ فَلا يَجوزُ بَيعُهُ ، وإن كانَ عَلى‏ قَومٍ مِنَ المُسلِمينَ فَليَبِع كُلُّ قَومٍ ما يَقدِرونَ عَلى‏ بَيعِهِ مُجتَمِعينَ ومُتَفَرِّقينَ إن شاءَ اللَّهُ .
۶۹۰ / ۱۸ وسَأَلَ : هَل يَجوزُ لِلمُحرِمِ أن يُصَيِّرَ عَلى‏ إبطِهِ المَرتَكَ‏۷ أوِ التّوتيا۸لِريحِ العَرَقِ ، أم لا يَجوزُ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : يَجوزُ ذلِكَ وبِاللَّهِ التَّوفيقُ .
۶۹۰ / ۱۹ وسَأَلَ : عَنِ الضَّريرِ إذا اُشهِدَ في حالِ صِحَّتِهِ عَلى‏ شَهادَةٍ ، ثُمَّ كُفَّ بَصَرُهُ ولا يَرى‏ خَطَّهُ فَيَعرِفَهُ ، هَل تَجوزُ شَهادَتُهُ أم لا ؟ وإن ذَكَرَ هذا الضَّريرُ الشَّهادَةَ ، هَل يَجوزُ أن يَشهَدَ عَلى‏ شَهادَتِهِ أم لا يَجوزُ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : إذا حَفِظَ الشَّهادَةَ وحَفِظَ الوَقتَ ، جازَت شَهادَتُهُ .
۶۹۰ / ۲۰ وسَأَلَ : عَنِ الرَّجُلِ يوقِفُ ضَيعَةً أو دابَّةً ويُشهِدُ عَلى‏ نَفسِهِ بِاسمِ بَعضِ وُكَلاءِ الوَقفِ ، ثُمَّ يَموتُ هذَا الوَكيلُ أو يَتَغَيَّرُ أمرُهُ ويَتَوَلّى‏ غَيرُهُ ، هَل يَجوزُ أن يَشهَدَ الشّاهِدُ لِهذَا الَّذي اُقيمَ مَقامَهُ ، إذا كانَ أصلُ الوَقفِ لِرَجُلٍ واحِدٍ أم لا يَجوزُ ذلِكَ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : لا يَجوزُ ذلِكَ‏۹ ، لِأَنَّ الشَّهادَةَ لَم تَقُم لِلوَكيلِ وإنَّما قامَت لِلمالِكِ ، وقَد قالَ اللَّهُ تَعالى‏ : « وَ أَقِيمُواْ الشَّهَدَةَ لِلَّهِ »۱۰ .
۶۹۰ / ۲۱ وسَأَلَ : عَنِ الرَّكعَتَينِ الأَخيرَتَينِ قَد كَثُرَت فيهِمَا الرِّواياتُ ، فَبَعضٌ يَروي : أنَّ قِراءَةَ الحَمدِ وَحدَها أفضَلُ ، وبَعضٌ يَروي : أنَّ التَّسبيحَ فيهِما أفضَلُ ، فَالفَضلُ لِأَيِّهِما ؛ لِنَستَعمِلَهُ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : قَد نَسَخَت قِراءَةُ اُمِّ الكِتابِ في هاتَينِ الرَّكعَتَينِ التَّسبيحَ ، وَالَّذي نَسَخَ التَّسبيحَ قَولُ العالِمِ عليه السلام : كُلُّ صَلاةٍ لا قِراءَةَ فيها فَهِيَ خِداجٌ‏۱۱ إلّا لِلعَليلِ ، أو مَن يَكثُرُ عَلَيهِ السَّهوُ فَيَتَخَوَّفُ بُطلانَ الصَّلاةِ عَلَيهِ .
۶۹۰ / ۲۲ وسَأَلَ فَقالَ : يُتَّخَذُ عِندَنا رُبُ‏۱۲ الجَوزِ لِوَجَعِ الحَلقِ وَالبَحبَحَةِ ، يُؤخَذُ الجَوزُ الرَّطبُ مِن قَبلِ أن يَنعَقِدَ ويُدَقُّ دَقّاً ناعِماً ، ويُعصَرُ ماؤُهُ ويُصَفّى‏ ويُطبَخُ عَلَى النِّصفِ ويُترَكُ يَوماً ولَيلَةً ثُمَّ يُنصَبُ عَلَى النّارِ ، ويُلقى‏ عَلى‏ كُلِّ سِتَّةِ أرطالٍ مِنهُ رِطلُ عَسَلٍ ويُغلى‏ ويُنزَعُ رَغوَتُهُ ، ويُسحَقُ مِنَ النّوشادُرِ۱۳ وَالشَّبِّ اليَمانِيِّ مِن كُلِّ واحِدَةٍ نِصفُ مِثقالٍ ويُدافُ‏۱۴ بِذلِكَ الماءُ ، ويُلقى‏ فيهِ دِرهَمُ زَعفَرانٍ مَسحوقٍ ، ويُغلى‏ ويُؤخَذُ رَغوَتُهُ ، ويُطبَخُ حَتّى‏ يَصيرَ مِثلَ العَسَلِ ثَخيناً ، ثُمَّ يُنزَلُ عَنِ النّارِ ويَبرُدُ ويُشرَبُ مِنهُ ، فَهَل يَجوزُ شُربُهُ أم لا ؟
فَأَجابَ عليه السلام : إذا كانَ كَثيرُهُ يُسكِرُ أو يُغَيِّرُ ، فَقَليلُهُ وكَثيرُهُ حَرامٌ ، وإن كانَ لا يُسكِرُ فَهُوَ حَلالٌ .
۶۹۰ / ۲۳ وسَأَلَ : عَنِ الرَّجُلِ يَعرِضُ لَهُ الحاجَةُ مِمّا لا يَدري أن يَفعَلَها أم لا ، فَيَأخُذُ خاتَمَينِ فَيَكتُبُ في أحَدِهِما : (نَعَم افعَل) وفِي الآخَرِ : (لا تَفعَل) فَيَستَخيرُ اللَّهَ مِراراً ، ثُمَّ يَرى‏ فيهِما ، فَيُخرِجُ أحَدَهُما فَيَعمَلُ بِما يَخرُجُ ، فَهَل يَجوزُ ذلِكَ أم لا ؟ وَالعامِلُ بِهِ وَالتّارِكُ لَهُ أهُوَ مِثلُ الاِستِخارَةِ أم هُوَ سِوى‏ ذلِكَ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : الَّذي سَنَّهُ العالِمُ عليه السلام في هذِهِ الاِستِخارَةُ بِالرُّقاعِ وَالصَّلاةِ .۱۵
۶۹۰ / ۲۴ وسَأَلَ : عَن صَلاةِ جَعفَرِ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام في أيِّ أوقاتِها أفضَلُ أن تُصَلّى‏ فيهِ ؟ وهَل فيها قُنوتٌ ؟ وإن كانَ فَفي أيِّ رَكعَةٍ مِنها ؟
فَأَجابَ عليه السلام : أفضَلُ أوقاتِها صَدرُ النَّهارِ مِن يَومِ الجُمُعَةِ ، ثُمَّ في أيِّ الأَيّامِ شِئتَ ، وأَيَّ وَقتٍ صَلَّيتَها مِن لَيلٍ أو نَهارٍ فَهُوَ جائِزٌ ، وَالقُنوتُ فيها مَرَّتانِ : فِي الثّانِيَةِ قَبلَ الرُّكوعِ ، وفِي الرّابِعَةِ بَعدَ الرُّكوعِ .
۶۹۰ / ۲۵ وسَأَلَ : عَنِ الرَّجُلِ يَنوي إخراجَ شَي‏ءٍ مِن مالِهِ وأَن يَدفَعَهُ إلى‏ رَجُلٍ مِن إخوانِهِ ثُمَّ يَجِدُ في أقرِبائِهِ مُحتاجاً ، أيَصرِفُ ذلِكَ عَمَّن نَواهُ لَهُ إلى‏ قَرابَتِهِ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : يَصرِفُهُ إلى‏ أدناهُما وأَقرَبِهِما مِن مَذهَبِهِ ، فَإِن ذَهَبَ إلى‏ قَولِ العالِمِ عليه السلام : «لا يَقبَلُ اللَّهُ الصَّدَقَةَ وذو رَحِمٍ مُحتاجٍ» فَليَقسِم بَينَ القَرابَةِ وبَينَ الَّذي نَوى‏ حَتّى‏ يَكونَ قَد أخَذَ بِالفَضلِ كُلِّهِ .
۶۹۰ / ۲۶ وسَأَلَ : فَقالَ : اِختَلَفَ أصحابُنا في مَهرِ المَرأَةِ . فَقالَ بَعضُهُم : إذا دَخَلَ بِها سَقَطَ عَنهُ المَهرُ ولا شَي‏ءَ عَلَيهِ . وقالَ بَعضُهُم : هُوَ لازِمٌ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، فَكَيفَ ذلِكَ ومَا الَّذي يَجِبُ فيهِ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : إن كانَ عَلَيهِ بِالمَهرِ كِتابٌ فيهِ ذِكرُ دَينٍ فَهُوَ لازِمٌ لَهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وإن كانَ عَلَيهِ كِتابٌ فيهِ ذِكرُ الصَّداقِ سَقَطَ إذا دَخَلَ بِها ، وإن لَم يَكُن عَلَيهِ كِتابٌ ، فَإِذا دَخَلَ بِها سَقَطَ باقِي الصَّداقِ .۱۶
۶۹۰ / ۲۷ وسَأَلَ فَقالَ : رُوِيَ لَنا عَن صاحِبِ العَسكَرِ عليه السلام أنَّهُ سُئِلَ عَنِ الصَّلاةِ فِي الخَزِّ الَّذي يُغَشُّ بِوَبَرِ الأَرانِبِ ؟ فَوَقَّعَ : يَجوزُ ، ورُوِيَ عَنهُ أيضاً : أنَّهُ لا يَجوزُ . فَأَيُّ الخَبَرَينِ نَعمَلُ بِهِ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : إنَّما حُرِّمَ في هذِهِ الأَوبارِ وَالجُلودِ ، فَأَمَّا الأَوبارُ وَحدَها فَكُلٌّ حَلالٌ .
وقَد سَأَلَ بَعضُ العُلَماءِ عَن مَعنى‏ قَولِ الصّادِقِ عليه السلام : لا يُصَلّى‏ فِي الثَّعلَبِ ولا فِي الأَرنَبِ ، ولا فِي الثَّوبِ الَّذي يَليهِ ، فَقالَ عليه السلام : إنَّما عَنَى الجُلودَ دونَ غَيرِها .
۶۹۰ / ۲۸ وسَأَلَ‏۱۷ فَقالَ : يُتَّخَذُ بِأَصفَهانَ ثِيابٌ عُنّابِيَّةٌ عَلى‏ عَمَلِ الوَشيِ مِن قَزٍّ وإبريسَمٍ ، هَل تَجوزُ الصَّلاةُ فيها أم لا ؟
فَأَجابَ عليه السلام : لا تَجوزُ الصَّلاةُ إلّا في ثَوبٍ سَداهُ أو لَحمَتُهُ قُطنٌ أو كَتّانٌ .
۶۹۰ / ۲۹ وسَأَلَ : عَنِ المَسحِ عَلَى الرِّجلَينِ وبِأَيِّهِما يَبدَأُ ؟ بِاليَمينِ ، أو يَمسَحُ عَلَيهِما جَميعاً مَعاً ؟
فَأَجابَ عليه السلام : يَمسَحُ عَلَيهِما جَميعاً مَعاً ، فَإِن بَدَأَ بِإِحداهُما قَبلَ الاُخرى‏ فَلا يَبتَدِئُ إلّا بِاليَمينِ .
۶۹۰ / ۳۰ وسَأَلَ : عَن صَلاةِ جَعفَرٍ فِي السَّفَرِ ، هَل يَجوزُ أن تُصَلّى‏ أم لا ؟
فَأَجابَ عليه السلام : يَجوزُ ذلِكَ .
۶۹۰ / ۳۱ وسَأَلَ : عَن تَسبيحِ فاطِمَةَ عليها السلام : مَن سَها فَجازَ التَّكبيرَ أكثَرَ مِن أربَعٍ وثَلاثينَ ، هَل يَرجِعُ إلى‏ أربَعٍ وثَلاثينَ أو يَستَأنِفُ ، وإذا سَبَّحَ تَمامَ سَبعَةٍ وسِتّينَ هَل يَرجِعُ إلى‏ سِتَةٍ وسِتّين أو يَستَأنِفُ ، ومَا الَّذي يَجِبُ في ذلِكَ ؟
فَأَجابَ عليه السلام : إذا سَها فِي التَّكبيرِ حَتّى‏ تَجاوَزَ أربَعَاً وثَلاثينَ ، عادَ إلى‏ ثَلاثٍ وثَلاثينَ ويَبني عَلَيها ، وإذا سَها فِي التَّسبيحِ فَتَجاوَزَ سَبعاً وسِتّينَ تَسبيحَةً عادَ إلى‏ سِتَّةٍ وسِتّينَ وبَنى‏ عَلَيها ، فَإِذا جاوَزَ التَّحميدَ مِئَةً فَلا شَي‏ءَ عَلَيهِ .۱۸

1.إن صيام كل أيام رجب مستحب، بل إن للنصف الثاني من شهر رجب فضلاً أكبر و لذلك تحتمل التقية في هذا النوع من المراسلات التي كان حكام الجور بإمكانهم الوصول إليها، أو أن يكون النهي عن صيام ثلاثة شهور متتالية. (راجع وسائل الشيعه: ج ۱۰ ص ۴۸۲ ح ۱۳۹۰۰، و الحدائق الناضرة: ج ۱۳ ص ۴۵۴).

2.يلبّد : أي يزيل ويُنحّي (انظر : لسان العرب : ج ۳ ص ۳۸۶ و۳۸۷ «لبد») .

3.طَمِثَتِ المرأةُ : إذا حاضت (المصباح المنير : ص ۳۷۷ «طمث») .

4.إن الأحاديث و الأقوال الفقهية حول الحد الأدني لعدة المرأة في الزواج المؤقت مختلفة و قد جاءت في كتب الحديث و الفقه.( راجع : الحدائق الناضرة، ج ۲۴، ص ۱۸۲ ببعد).

5.خ ل : «حباله» كما في بحار الأنوار : ج ۵۳ ص ۱۶۶ و وسائل الشيعة : ج ۱۴ ص ۳۵۲ ح ۷ .

6.التقرير الروائي بحاجة إلي جمعه و مواءمته مع الروايات المتعددة الأخري و فتاوي الفقهاء حيث لايفرقون بين الفتاة المتربية في الحجر و غيره، و لا يجيزون كليهما. راجع : وسايل الشيعه: ج ۲۰ ص ۴۵۷ باب ۱۸ و مستمسك العروة الوثقى: ج ۱۴ ص ۱۸۹).

7.المَرتَكُ : ما يعالج به الصُّنَانُ [ وهو ذَفَر الإبط] وهو معرّب (المصباح المنير : ص ۵۶۷ «مرتك») .

8.التُّوتياء - بالمدِّ - كُحلٌ ، وهو معربٌ (المصباح المنير : ص ۷۸ «توت») .

9.في بحار الأنوار : ج ۱۰۱ ص ۳۰۳ وسائل الشيعة : ج ۱۸ ص ۲۳۴ ح ۱ (غير ذلك) .

10.الطلاق : ۲ .

11.خَدَجَ الصلاة : إذا نقصها ، ومعناه أتى بها غير كاملة (المصباح المنير : ص ۱۶۴ «خدج») .

12.الرُبُّ : دِبس الرطب إذا طبخ ، ومنه رُبّ التوت ورُبُّ التفّاح . . . (مجمع البحرين : ج ۲ ص ۶۴۴ «ربب») .

13.النُوشادر : مادّةٌ قلوية ذات طعم حاد (فارسيّة) (المنجد : ص ۸۰۸ «نشد») .

14.دافَهُ يَدوفُهُ : إذا خلطه (لسان العرب : ج ۹ ص ۱۰۸ «داف») .

15.الاستخارة بالصلاة تعني أداء ركعتين من الصلاة و طلب الخير من الله، و استخارة ذات الرقاع تعني كتابة «افعل» و «لا تفعل» في عدة ورقات و أكملها ثلاث ورقات «افعل» و ثلاث ورقات «لا تفعل» في ست ورقات، و استخراج كل واحدة منها و العمل طبق غالبية الورقات المستخرجة بين خمس ورقات كحد أقصي .

16.و يمكن تسويغ هذه الرواية استناداً إلي سيرة المسلمين في ذلك الوقت. فقد كانوا يرسلون قسماً من المهر، قبل الدخول، بناء علي إرشادات القرآن و سنّة النبي (ص)، و كانوا يسلّمون المرأة بقية المهر بعد الزفاف و الدخول، و لذلك فقد كان الدخول علامة عامة علي دفع كل المهر أو قسم منه .

17.خ ل : سُئل .

18.تتطابق هذه الرواية مع الروايات التي اعتبرت ذكر سبحان الله مقدماً علي ذكر الحمدلله .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 12158
صفحه از 447
پرینت  ارسال به