۶۷۰.الاحتجاج- به نقل از محدثان شيعه - : ابو محمّد حسن شريعى ، از همراهان امام هادى عليه السلام و سپس امام عسكرى عليه السلام بود و او نخستين كسى بود كه مقامى را از جانب امام زمان عليه السلام ادّعا كرد كه خداوند ، او را در آن جايگاه ننهاده بود و بر خدا و حجّتهايش دروغ بست و چيزهايى را به آنان نسبت داد كه شايسته ايشان نبود و ايشان از آنها بيزار بودند و سپس كفر و كژروى او آشكار شد. محمّد بن نصير نُمَيرى نيز چنين بود. او از همراهان امام عسكرى عليه السلام بود و چون امام عليه السلام در گذشت، ادّعاى نيابت امام زمان عليه السلام كرد و خداى متعال ، او را با آشكار كردن كژروى و غلو و رأى به تناسخ، رسوا كرد. او همچنين ادّعا مىكرد كه پيامبرى فرستاده شده از سوى امام هادى عليه السلام است . او قائل به خدايىِ امام هادى عليه السلام بود و محرّمات را نيز حلال مىدانست.
و از زمره غاليان، احمد بن هلال كرخى بود كه پيشتر ، از همراهان امام حسن عسكرى عليه السلام به شمار مىرفت و سپس حالش دگرگون شد و نيابت ابو جعفر محمّد بن عثمان را انكار كرد و توقيعى از جانب صاحب الأمر عليه السلام در لعن و بيزارى از او ، در زمره كسانى رسيد كه [امام ، آنان را] لعن كرده و از آنها بيزارى جسته بود .
و همين گونه است ابو طاهر محمّد بن على بن بلال و حسين بن منصور حلّاج و محمّد بن على شلمغانى، مشهور به ابن ابى عزاقر - خدا لعنتشان كند - كه توقيع در لعن و بيزارى جستن از همه آنها به دست شيخ ابو القاسم حسين بن روح ، بيرون آمد و متنش چنين است: «خدا عمرت را طولانى كند! خداوند ، همه نيكىها را به تو بشناساند و كارت را ختم به خير كند! هر يك از برادران ما را - خداوند ، سعادتشان را مستدام بدارد - كه به دينش اطمينان دارى و از نيّتش آسودهخاطرى ، آگاه كن كه محمّد بن على معروف به شلمغانى - خداوند ، هر چه زودتر و بى مهلت از او انتقام گيرد - از اسلام بيرون رفته و جدا شده و در دين خدا ، كژروى كرده است و ادّعايى كرده كه با آن به خداى جليل متعال ، كفر ورزيده و دروغ و باطل بسته و بهتان و گناهى بزرگ بر زبان آورده است. شريك قرار دهندگان براى خداوند ، دروغ بافته و از راه ، بسى دور افتاده و زيانى بزرگ كردهاند.
ما از او به خداى متعال و فرستادهاش - كه درودهاى خدا و سلام و رحمت و بركاتش بر او باد - بيزارى مىجوييم و پى در پى، آشكار و نهان و در خلوت و جلوت و در هر زمان و هر حال بر او لعنت مىفرستيم و نيز بر هر كه از او پيروى كند و با وجود رسيدن اين سخن ما به او ، بر دوستى وى باقى بماند.
خداوند ، سرپرستىتان را به عهده گيرد! به آنان اعلام كن كه ما از او در حذر و مراقبت هستيم، همان گونه كه از مدّعيان دروغين پيشين همانند او ، همچون شريعى، نميرى، هلالى و بلالى و جز ايشان، در حذر بوديم . با وجود اين ، روش و سنّت خداوند - كه ثنايش بشكوه باد - چه در پيش و چه در پس واقعه، نزد ما زيباست و به آن اطمينان داريم و تنها از او كمك مىجوييم و او در همه كارهايمان براى ما بسنده و بهترين وكيل است» .۱