73
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

دلم آرام گرفت و يقين كردم كه خداوند به من تفضّل كرده است و پيوسته منتظر رسيدن وقت بودم ، تا اين كه فرا رسيد . به سوى مَركبم رفتم و وسايلم را مرتّب كردم و بر پشتش نشستم كه ديدم همراهم ندا مى‏دهد: «نزد من بيا، ابو الحسن!» و من بيرون آمدم و خود را به او رساندم و سلامم داد و گفت: «با من حركت كن، اى برادر!» و پيوسته از درّه‏اى فرود مى‏آمد و از قلّه كوهى بالا مى‏رفت تا ما را به [كوه ]طائف رساند و گفت: «اى ابو الحسن ! با ما فرود بيا تا باقى مانده نماز شب را بخوانيم».
من فرود آمدم و دو ركعت نماز صبح را با ما خواند. گفتم: پس دو ركعت اوّل [كه نافله صبح است‏] چه؟
گفت: «آن دو ركعت ، جزو نماز شب است [و مى‏توان با آن خواند] و با همان دو ركعت، نماز شب فرد [و سيزده ركعت ]مى‏شود، و قنوت در هر نمازى جايز است». و گفت: «با من حركت كن، اى برادر!» و همواره مرا از درّه‏اى پايين مى‏بُرد و از قلّه كوهى بالا مى‏آورد تا به درّه بزرگى مانند كافور [خوش‏بو] رسيديم. چشم دوختم، خانه‏اى مويين ديدم كه مى‏درخشيد. گفت: «ببين. چيزى مى‏بينى؟» .
گفتم: خانه‏اى مويين مى‏بينم.
گفت: «همان آرزوى توست»، و از درّه سرازير شد و من هم در پى او رفتم تا آن كه به ميان درّه رسيديم. او از مركبش پياده شد و رهايش كرد و من نيز از مركبم پياده شدم و به من گفت: «رهايش كن» .
گفتم: اگر گم شود، چه؟
گفت: «اين ، وادى‏اى است كه جز مؤمن به آن وارد نمى‏شود و جز مؤمن از آن بيرون نمى‏رود».
آن گاه بر من پيشى جُست و به خيمه وارد شد و به شتاب به سوى من بيرون آمد و گفت: «بشارت بده كه به تو اجازه ورود داده شد».


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
72

گفت: «خدا رحمتش كند! چه شب‏هاى طولانى و چه پاداش فراوان و چه اشك‏هاى ريزانى داشت!» .
گفت: «فرزند مهزيار ، چه؟» .
گفتم: خودم هستم.
گفت: «خداوند ، زنده و سلامتت بدارد، اى ابو الحسن!» .
سپس با من دست داد و روبوسى كرد و گفت: «اى ابو الحسن! با نشان ميان خودت و ابو محمّد (امام عسكرى عليه السلام) - كه خداوند ، رويش را خرّم بدارد و در گذشت - ، چه كردى؟».
گفتم: همراهم است . و دستم را به جيبم فرو بردم و انگشترى (مُهرى) را كه بر روى [نگين ]آن نام محمّد و على نقش بسته بود، بيرون آوردم. هنگامى كه آن را خواند، چنان اشك ريخت كه دستمال كهنه روى دستش تر شد و گفت: «اى ابو محمّد ! خدا تو را رحمت كند كه زيور امّت بودى و خداوند ، تو را با امامت گرامى داشت و تاج علم و دانايى را بر سرت نهاد! ما نيز به سوى تو ره‏سپاريم».
سپس با من [دوباره‏] دست داد و روبوسى كرد و آن گاه گفت: «اى ابو الحسن ! چه مى‏خواهى؟».
گفتم: امامِ در پس پرده رفته و پنهان شده از عالَم را.
گفت: «او از شما پنهان نگشته است ؛ بلكه كارهاى بد خودتان ، او را از دسترس شما پنهان كرده است . برخيز و به جايگاهت برو و آماده ديدارش باش. هنگامى كه ستاره جوزا۱ پايين آمد و ستارگان آسمان ، پديدار و درخشان شدند، من ميان ركن حجر الأسود و كوه صفا منتظر تو خواهم بود».

1.جوزا، نام يكى از برج‏هاى آسمان ، بنا به دانش هيئت قديم است كه هجده ستاره در آن و هشت ستاره ، خارج از آن قرار دارند.

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9778
صفحه از 432
پرینت  ارسال به