71
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

نداشته است».۱
گفتم: اى سَرور من! فرزند پيامبر خدا! امر خداوند چيست؟
فرمود: «ما امر خداوند و سربازان او هستيم».
گفتم: سَرور من! فرزند پيامبر خدا! وقت آن رسيده است؟
فرمود: ««رستاخيز، نزديك شد و ماه بشكافت»۲».۳

۷۹۹.على بن ابراهيم بن مهزيار اهوازى‏ در حكايتى ديگر گفته است كه : در يكى از سال‏ها به قصد حج ، بيرون آمدم و وارد مدينه شدم و چند روزى در آن جا ماندم و از صاحب الزمان عليه السلام پرس‏وجو كردم؛ ولى خبرى از او نيافتم و چشمم به زيارتش روشن نشد. به شدّت اندوهگين شدم و ترسيدم كه به آرزويم، يعنى رسيدن به صاحب الزمان عليه السلام نرسم. بيرون آمدم تا به مكّه رسيدم. حجّم را به پايان بردم و هفت عمره گزاردم و در تمام آنها در پى مطلوب خود بودم. [روزى‏] به فكر فرو رفته بودم كه در كعبه برايم گشوده شد و انسانى ديدم به سان شاخه خوش‏بوى بيدمشك، كه پارچه‏اى به كمر بسته و پارچه‏اى به دوش انداخته و دنباله پارچه را باز كرده و به دور گردنش انداخته بود. دلم شاد شد و بى درنگ به سويش رفتم. به طرف من برگشت و گفت: «اهل كجا هستى؟» .
گفتم: عراق.
گفت : «از كجاى عراق؟» .
گفتم: از اهواز .
گفت: «آيا خصيبى را مى‏شناسى».
گفتم: آرى.

1.يونس: آيه ۲۴.

2.قمر : آيه ۱ .

3.كمال الدين: ص ۴۶۵ ح ۲۳، بحار الأنوار: ج ۵۲ ص ۴۲ ح ۳۲ . نيز ، ر . ك : كمال الدين: ص ۴۴۵ ح ۱۹.


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
70

خميده، گونه‏هايش نرم و هموار، و بر گونه راستش ، يك خال بود.
هنگامى كه او را ديدم، از صفت و حُسن او، عقل از سرم پريد. پس به من فرمود: «اى فرزند مهزيار! برادرانت را در عراق به چه حال گذاشتى؟» .
گفتم: در زندگى‏اى سخت و ناگوار! شمشيرهاى بنى شيصبان ، پى در پى بر آنها فرود آمده است.
فرمود: «خدا آنها را بكُشد! چگونه از حق ، به جايى ديگر روى مى‏كنند؟! گويى آنها را مى‏بينم كه در خانه‏هايشان كشته شده و فرمان [عذاب‏] الهى ، شب و روز آنها را در بر گرفته است».
گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! اين ، كِى رخ مى‏دهد ؟
فرمود: «هنگامى كه ميان شما و راه كعبه به وسيله گروه‏هايى كه بهره‏اى [از دين ]ندارند و خدا و پيامبرش از آنان بيزارند، مانع ايجاد گردد و سرخى ، سه بار در آسمان پديدار شود كه سه ستون نقره‏فام در آن مى‏درخشد. و سروسى از ارمنستان و آذربايجان خروج مى‏كند و به عزم كوه سياه در پشت رى - كه به كوه سرخ چسبيده و به كوه‏هاى طالقان متّصل است - ، مى‏آيد و ميان او و مروزى، جنگى خانمان‏سوز رخ مى‏دهد كه خردسال ، در آن ، پير و پير ، فرتوت مى‏شود و كشتار ميان آنان بالا مى‏گيرد. آن هنگام ، منتظر خروج او به سوى بغداد باشيد و در آن درنگ نمى‏كند تا به باهات و سپس به شهر واسط در عراق برسد. در آن جا يك سال يا كمتر مى‏ماند و سپس به سوى كوفه بيرون مى‏رود و ميان آنها، جنگى از نجف تا حيره و غرى (مزار شريف امام على عليه السلام) در مى‏گيرد كه از شدّتش، عقل‏ها از سرها مى‏روند و آن، هنگام نابودى هر دو گروه است و خداوند ، باقى ماندگانش را درو مى‏كند».
سپس سخن خداى متعال را قرائت كرد: «به نام خداوند بخشنده بخشايشگر . امر ما شب يا روز به آنها رسيد و ما آن را چنان درو كرديم كه گويى ديروز ، وجود

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9886
صفحه از 432
پرینت  ارسال به