61
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

اطمينان قلب مى‏پرسم»۱ [براى اطمينان خاطرم‏] است . آيا صاحب الأمر را ديده‏اى؟
احمد بن اسحاق به من گفت: «آرى و گردنش مانند اين است» و با هر دو دستش به گردنش اشاره كرد.
گفتم: نامش چيست؟ گفت: مبادا كه از اين جستجو كنى ، كه نزد اين گروه (حاكم و ستمكار) چنين است كه اين نسل [امامان عليهم السلام ]منقطع شده است.۲

۷۹۵.عبد اللَّه بن جعفر در نقلى ديگر حكايت نموده است كه : در يكى از سال‏هاى پس از درگذشت امام عسكرى عليه السلام حج گزارديم و در مدينة السلام (بغداد) بر احمد بن اسحاق [اشعرى‏] وارد شدم و ابو عمرو [عثمان بن سعيد، نايب اوّل امام زمان عليه السلام‏] را نزد او ديدم و به احمد بن اسحاق اشاره كردم و گفتم: «اين پير بزرگوار كه نزد ما مورد اعتماد و رضايت است، در باره تو فلان چيز و فلان چيز را گفته است» و آنچه را گفته بود، برايش گفتم ؛ يعنى آنچه از فضيلت ابو عمرو و جايگاهش براى ما گفته بود، و گفتم: تو اكنون از كسانى هستى كه در سخن و راستگويى‏اش ترديدى نيست. پس به حقّ خداوند و به حقّ دو امامى كه تو را مورد اعتماد دانسته‏اند، آيا فرزند امام عسكرى عليه السلام را - كه صاحب الزمان عليه السلاماست - ديده‏اى؟
او گريست و سپس گفت: به شرط آن كه تا زنده‏ام ، به كسى نگويى! گفتم: باشد. گفت: او را ديدم كه گردنش اين قدر بود و مى‏خواست نشان دهد كه گردن سالم، قوى، كامل و زيبايى دارد . گفتم: نام او؟ گفت: از اين نهى شده‏ايد.۳

۷۹۶.حمدان قلانسى‏۴مى‏گويد كه : به عَمرى گفتم: امام عسكرى عليه السلامدر گذشت. او گفت: در

1.بقره : آيه ۲۶۰ .

2.كمال الدين: ص ۴۴۱ ح ۱۴، بحار الأنوار: ج ۵۱ ص ۳۳ ح ۷.

3.الغيبة ، طوسى: ص ۳۵۵ ح ۳۱۶، بحار الأنوار: ج ۵۱ ص ۳۴۵ ح ۱۱.

4.حمدان نَهْدى محمّد بن احمد بن خاقان ابو جعفر قلانسى ، نجاشى ، وى را مذمّت نموده ؛ ولى عيّاشى ، وى را توثيق نموده است (رجال النجاشى: ج ۲ ص ۲۳۱ ش ۹۱۵ ، رجال الكشّى: ج ۲ ص ۸۱۲، مرآة العقول: ج ۴ ص ۲، مستدركات علم رجال الحديث: ج ۶ ص ۴۱۳ ش ۱۲۴۷۶ ، معجم رجال الحديث: ج ۱۵ ص ۳۴۴ ش ۱۰۱۱۹).


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
60

من مى‏گويند. بنا بر اين، از آن دو ، حرف‏شنوى و اطاعت كن؛ چرا كه هر دو موثّق و امين اند».
اين فرمايش دو امامِ پيشين در باره توست. ابو عمرو ، به سجده افتاد و گريست. سپس گفت: بگو چه مى‏خواهى؟ گفتم: آيا تو جانشين بعد از ابو محمّد عليه السلام را ديده‏اى؟ گفت: آرى ، به خدا! گردنش چنين بود و با دست خود نشان داد.
به او گفتم: يك سؤال ديگر مانده است. گفت: بگو. گفتم: نام؟ گفت: پرسيدن آن بر شما حرام شده است. من اين را از پيش خود نمى‏گويم. من حق ندارم حلال و حرام تعيين كنم؛ بلكه اين فرمايش خود ايشان است ؛ زيرا حكومت اين طور فكر مى‏كند كه ابو محمّد عليه السلام درگذشته و فرزندى از خود به جا نگذاشته و ميراثش را تقسيم كرده و آن را كسى برداشته كه در آن ، حقّى نداشته است .۱اين هم خانواده‏اش كه در به در شده‏اند و هيچ كس جرئت نمى‏كند با آنها ديدار كند، يا به آنها چيزى بدهد. نام كه مطرح شود، تعقيب هم مطرح مى‏شود. پس، از خدا بترسيد و از [پرداختن به ]اين موضوع ، خوددارى كنيد.
كلينى - كه رحمت خدا بر او باد - گفت: شيخى از اصحاب ما كه نامش را فراموش كرده‏ام، به من گفت كه : نزد احمد بن اسحاق از ابو عمرو همين سؤال شد و او همين پاسخ را داد.۲

۷۹۴.عبد اللَّه بن جعفر حميرى‏ بازگو كرده است كه : با احمد بن اسحاق ، نزد عَمرى - كه خدا از او خشنود باد - بودم. به عمرى گفتم: من از تو، سؤالى دارم كه همانند سخن خداى متعال در داستان ابراهيم عليه السلام: «آيا ايمان نياورده‏اى؟ گفت: چرا؛ امّا براى

1.در الوافى (ج ۲ ص ۳۹۸) آمده است: «كنايه از عمويش جعفر كذّاب است».

2.الكافى: ج ۱ ص ۳۲۹ ح ۱ با دو سند صحيح از سه سند ، الغيبة ، طوسى: ص ۲۴۳ ح ۲۰۹ وص ۳۵۹ ح ۳۲۲، إعلام الورى: ص ۲ ح ۲۱۸ (همه آنها با سند صحيح)، بحار الأنوار: ج ۵۱ ص ۳۴۷ . نيز ، ر . ك : الخرائج و الجرائح: ج ۳ ص ۱۱۱۱ ح ۲۷.

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10013
صفحه از 432
پرینت  ارسال به