57
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

مرگش.۱

۲ / ۱۳

زهرى‏

۷۹۱.زهرى‏ مى‏گويد كه : به شدّت در پى اين امر بودم تا آن جا كه مال قابل توجّهى در راه آن ، هزينه كردم و به عَمرى (نايب دوم) رسيدم و به خدمت و ملازمت او مشغول و سپس صاحب الزمان عليه السلام را از او جويا شدم. به من گفت: راهى به آن نيست و من سر تسليم فرود آوردم . او پس از آن به من گفت: فردا صبح بيا. من [فردا] حاضر شدم و عَمرى همراه جوانى از من استقبال كرد كه از زيباروترين مردم و خوش‏بوترين آنها و در زىّ بازرگانان بود و در آستينش، چيزى مانند آنچه بازرگانان دارند، داشت. هنگامى كه به او نگريستم، به عَمرى نزديك شدم. او به من اشاره‏اى كرد و من به آن جوان نزديك شدم و سؤال‏هايم را پرسيدم و او به همه آنها پاسخ داد. سپس رفت تا به خانه وارد شد و آن ، خانه مجلّل و بزرگى نبود.
عَمرى گفت: اگر مى‏خواهى سؤال كنى ، بپرس كه او را پس از اين نمى‏بينى ! من رفتم تا بپرسم ؛ ولى نشنيد و به درون خانه رفت و بيش از اين با من نفرمود كه : «ملعون است، ملعون، كسى كه نماز عشا را تا آن جا به تأخير اندازد كه همه ستاره‏ها پديدار و انبوه شوند!۲ملعون است كسى كه نماز صبح را تا آن جا به تأخير اندازد كه ستاره‏ها ناپديد شوند» و به درون خانه رفت.۳

1.الغيبة ، طوسى: ص ۲۴۸ ح ۲۱۸، كشف الغمّة: ج ۳ ص ۲۸۹، الخرائج و الجرائح: ج ۱ ص ۴۶۰ ح ۵ (با عبارت مشابه)، السلطان المفرِّج عن أهل الإيمان: ص ۵۴ ح ۹ ، بحار الأنوار: ج ۵۲ ص ۵۱ ح ۳۶.

2.به احتمال فراوان، در اين جا مقصود ، نماز مغرب است و عشا به معناى غروب است و يا راوى اشتباه گزارش كرده؛ زيرا آغاز وقت فضيلت عشاء، فراگير شدن كامل شب، يعنى همان پيدا شدن همه ستاره‏هاست . در اين باره ، ر . ك : كتاب من لايحضره الفقيه: ج ۱ ص ۲۲۰، تهذيب الأحكام: ج ۲ ص ۳۳ و ۲۵۴ ح ۴۱، و ص ۲۵۷ ح ۶۱، م .

3.الغيبة ، طوسى: ص ۲۷۱ ح ۲۳۶، الاحتجاج: ج ۲ ص ۵۵۷ ح ۳۵۰، بحار الأنوار: ج ۵۲ ص ۱۵ ح ۱۳ .


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
56

شلوارى بود كه آن را مى‏بافت. از او در باره خانه و ساكنان آن پرسيديم. او گفت: صاحبش در آن است و به خدا سوگند، به ما توجّهى نكرد و اهميّتى به ما نداد.
همان گونه كه به ما فرمان داده بود ، به خانه هجوم برديم . خانه‏اى نيكو بود و جلوى خانه، پرده‏اى بود كه تا كنون بهتر و نوتر از آن نديده بودم، گويى كه به تازگى بافته بودند و كسى در خانه نبود. پرده را بالا زديم ؛ خانه‏اى بزرگ و گويى دريايى از آب در آن بود و در انتهاى خانه، حصيرى بود كه فهميديم روى آب است و روى آن ، مردى در بهترين شكل و سيما به نماز ايستاده بود. او نه به ما توجّهى كرد و نه به چيزى از ابزار و اسباب ما. احمد بن عبد اللَّه ، جلوتر از ما رفت تا از اتاق بگذرد؛ امّا در آب افتاد و در آستانه غرق شدن بود كه من دستم را به سوى او دراز كردم و وى را نجات دادم و بيرونش آوردم و بيهوش افتاد و لختى گذشت و همراه دوم من، همين كار را كرد و او نيز به همان سرنوشت دچار شد و من مبهوت ماندم و به صاحب‏خانه گفتم: من نزد خداوند و به نزد تو عذر تقصير مى‏آورم كه به خدا سوگند نمى‏دانستم ماجرا چيست، و به سوى چه كسى مى‏آيم و من به سوى خدا توبه مى‏كنم؛ امّا او به آنچه گفتيم توجّهى نشان نداد و از نمازش باز نايستاد و همين ما را ترساند و از آن جا بازگشتيم و معتضد ، انتظار ما را مى‏كشيد و پيش‏تر به حاجبان و نگهبانان گفته بود كه ما را در هر زمان كه رسيديم، بر او وارد كنند. ما در شب رسيديم. ما را نزد او بردند و او از ما ماجرا را پرسيد و ما آنچه را ديده بوديم ، برايش باز گفتيم.
او گفت: واى بر شما! آيا پيش از من كسى شما را ديده است و از شما خبرى به كسى درز كرده يا چيزى گفته‏ايد؟ گفتيم: نه. گفت: من فرزند جدّم نيستم، و شديدترين سوگندها را ياد كرد كه اگر خبر اين ماجرا به كسى برسد، گردن‏هاى ما سه نفر را مى‏زند و ما جرئت نكرديم كه اين ماجرا را بگوييم، مگر پس از

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9784
صفحه از 432
پرینت  ارسال به