۹۶۱.الكافى - با سندش به نقل از عنتره - : بارها شنيدم كه امير مؤمنان عليه السلامدر حالى كه انگشتان خود را در هم فرو كرده بود، مىفرمود: «باز شو، بسته شو؛ و بسته شو، باز شو».۱
سپس فرمود: «تندروان، هلاك شدند؛ ولى نزديك كنندگان، نجات يافتند و سنگريزه بر ميخهايشان استوار ماند .۲ به خداوند، صادقانه سوگند ياد مىكنم كه پس از اندوه، فتحى شگفت خواهد بود».۳
۹۶۲.الغيبة ، نعمانى - با سندش به نقل از ابو مُرهِف - : امام صادق عليه السلامفرمود: «تندروان، هلاك شدند». گفتم: تندروان كيان اند؟
فرمود: «عجله كنندگان؛ ولى نزديك كنندگان نجات يافتند و قلعه بر ستونهايش استوار شده است. خانهنشين [و از فتنهها به كنار ]باشيد كه غبار بر سر همان كس مىنشيند كه آن را برانگيخته است و هر گاه آنان بخواهند بر شما مصيبت [و فشارى ]وارد كنند، خداوند، گرفتارشان مىكند، جز آن كه كسى خود متعرّض آنان شود».۴
1.مقصود از اين جمله مىتواند اشاره به پيوستگى و پشت سر هم در آمدن سختى و گشايش در كارها باشد و گونهاى دلدارى و فرا خواندن به شكيبايى است . (م)
2.در دو حديث بعدى، به جاى «سنگريزه»، «قلعه» آمده است كه شايد هر دو گونه عبارت، ناظر به استقرار برخى حكومتها در روزگار غيبت باشد و محتمل است كه در توصيف شكيبايى و مقاومت نزديك كنندگان فَرَج باشد؛ يعنى كسانى كه عجله نمىكنند، امّا آن را نزديك مىخوانند . (م)
3.الكافى : ج ۸ ص ۲۹۴ ح ۴۵۰ .
4.الغيبة، نعمانى : ص ۱۹۶ ح ۵ ، بحار الأنوار : ج ۵۲ ص ۱۳۸ ح ۴۳ .