299
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

در سال ۱۳۷۱ شمسى با كاروان حاج تقى اميدوار با عنوان روحانى، توفيق برگزارى حج داشتم. تعدادى از مسافران كاروان از روستاى «گرو» كه در چند فرسنگى «راتكانِ» مشهد است، ثبت نام كرده بودند و بقيه از مشهد مقدس بودند. در ميان روستائيان، فردى بود كه حافظه‏اش را از دست داده بود، به طورى كه به زحمت اسم خودش به يادش مى‏آمد.
به بستگانش كه همراهش بودند، گفتم: او با اين وضع نمى‏تواند حج انجام بدهد. ليكن فرزندان برادرش گفتند: ما از او محافظت مى‏كنيم و مواظبش هستيم.
با زحمت، نيت احرام و لبيك را به او تلقين دادم. عمره تمتّع را انجام داد. به عرفات آمديم و آنگاه به مشعر. او را در ماشين زن‏ها كه بعد از نيمه شب عازم مِنا بودند، با تعدادى از معذورين و يك نفر از خدمه به منا فرستادم.
صبح كه وارد خيمه‏هاى مِنا شديم، خبر دادند او از ديشب در جمرات گم شده است. تلاش‏ها آغاز شد؛ زيرا او نه اسم خودش را مى‏دانست و نه كارتى به همراه داشت. هر چه كوشيدند، نتيجه نگرفتند.
شب شد، نماز مغرب را كه به جماعت خواندم يكى از زائران نزد من آمد و گفت: حاج آقا! نگران نباشيد. او آمد. خوشحال شدم. بعد از انجام فريضه عشا و سخنرانى، او را خواستم. گفتم: كجا بودى؟ چه كسى تو را آورد؟
گفت: همان نزديكى‏هاى جمرات بى حال افتاده بودم. همين چند دقيقه قبل يك نفر آمد كه اسم مرا مى‏دانست. به من گفت: بلند شو تا تو را به چادرت برسانم.
تا حركت كردم ديدم اينجا هستم. به من گفت: برو توى چادرت!
آرى، چهره او نورانى شده بود. همه مى‏خواستند به صورت نورانى او نگاه كنند.


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
298

يُجِيبُ...) به حضرت زهرا عليها السلام متوسل شوند و امام زمان را بخوانند. با خواندن دعاى فرج، دل‏ها شكست و حالى پيدا شد و نسيم فرجى وزيدن گرفت.
با مشورت راننده و شخص همراه به خيابان اصلى رفتيم و توقف كرديم تا روز فرا برسد. چون عرفات در آن زمان، روشنايى كافى نداشت، جدا شدن از كاروان، هم براى ما جدّى و نگران كننده بود و هم براى گروه برادران، و از همه بيشتر براى مدير.
همين طور كه در بالاى باربند در خيابان اصلى حركت مى‏كرديم، شخص شريفى كه آثار عظمت بر جبينش هويدا بود، مقابل ماشين آشكار شد و به راننده فرمان داد «إلى هُنا (به اين طرف)» يا «مِن هُنا حَرِّك (از اين طرف حركت كن)» و مانع ما از حركت به مسيرى شد كه تصميم داشتيم برويم. راننده پياده شد و اصرار كرد كه او مانع حركت ما نشود، ولى او با صورتى باز و تبسّم بر لب جمله «مِن هُنا (از اين طرف)» را تكرار مى‏كرد.
من پياده شدم و خود را به عنوان هادى جمعيت معرفى كردم و دستش را گرفتم تا ببوسم. ضمن اين كه اجازه نداد، فرمود: «إلى هُنا حَرِّكوا» و چند بار تكرار كرد. مجبور شديم به سمتى كه ايشان هدايت مى‏كرد، ادامه مسير بدهيم. با عوض كردن يك دنده و طى كردن مسافت كوتاهى، خود را مقابل خيمه هايمان ديديم، و من در حالى كه مى گريستم، با مدير گروه - كه فرياد مى‏زد - روبه رو شدم. پس از چند لحظه به خودم آمدم و نگاهى به پشت سرم انداختم؛ اما كسى را نديدم!

۵ / ۱۶

امداد غيبى در مِنا

امام جمعه سابق طُرقبه مشهد، مرحوم حجّة الإسلام و المسلمين على اصغر عطايى خراسانى‏۱ گفت:

1.حجّة الإسلام و المسلمين على‏اصغر عطايى خراسانى (۱۳۱۵ - ۱۳۸۹ ش)، از نويسندگان و مبلّغان دينى بود كه به ارشاد مردم مى‏پرداخت. وى پس از انقلاب، به سمت اوّلين امام جمعه طرقبه مشهد منصوب گرديد. از آثار ايشان مى‏توان به: امام على عليه السلام اوّلين مظلوم تاريخ، پرتوى از زندگانى على بن موسى الرضا عليه السلامو ... اشاره كرد.

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9608
صفحه از 432
پرینت  ارسال به